رابط‌کاربر در وب، کتابی در دست تهیه

احتمالا شما قبل از خوندن این مطلب تجربه های زیادی در خصوص طراحی رابط‌کاربر (UI) و مسائل مربوط به اون داشتید. این هفته من سوالات زیادی رو در خصوص UI دریافت کردم که اغلب اونها به مبهم بودن سرفصل های اصلی اون ارتباط داشت.

چرا ما تا حالا در مورد رابط‌کاربر چیزی ننوشتیم ؟

مثل همیشه باید بگم که من هر موضوعی رو اونطور که به وب مربوط می شه تحلیل می کنم. رابط‌کاربر هم از این موضوع مستثنا نیست. بنابراین همه رویکرد های این مطلب هم به حوزه وب مربوط می شه.

اینکه چرا تا حالا مطلبی در مورد رابط‌کاربر ننوشتیم به این موضوع ارتباط داره که طی چند سال گذشته در حال جمع آوری اطلاعاتی در خصوص رابط‌کاربر وب و تبدیل اونها به یه کتاب بودم. هدف هم اینه که بتونیم به محتواهای موجود ساختار بدیم.

خوب این موضوع کمی بیش از 3 سال طول کشیده و تا امروز دوستان عزیزی مثل مهندس داداشی و کرمی به من خیلی کمک کردن. با این حال هنوز احساس می کنم مواردی هستن که ممکنه نتونستیم اونها رو پوشش بدیم.

شما رو به همکاری دعوت می کنیم

ما به دنبال این هستیم که حداکثر منابع موجود رو بررسی کنیم و البته طبیعیه که به عنوان یک شخص احتمالا توانایی این رو نداریم که همه موارد رو شناسایی کنیم.

شما چه جور UI رو می پسندید ؟ چه مدل تجربه ای داشتید ؟ چه منابعی رو می شناسید که ممکنه بخوایید به ما معرفی کنید ؟ می تونید نظرات خودتون رو برای ما به آدرس contact@webadvice.irارسال کنید و یا اونها رو توی کامنت بنویسید و مطمئن باشید که ما تک تک اونها رو به دقت می خونیم.

قیمت گذاری وب سایت ها بر اساس نفر/ساعت

توی این مدتی که من در دنیای وب و نرم افزار مشغول به کار بودم متوجه شدم که هنوز خیلی از پروژه‌ها با مبنای درستی قیمت‌گذاری نمی‌شن. یعنی روند اینطوریه که کارفرما از طراح یا برنامه نویس می‌خواد که یه کاری رو براش انجام بده، طراح یا برنامه نویس هم بر اساس شرایط اون روز خودش و گاهی هم با نگاه به وضعیت مشتری یه قیمتی رو تعیین می‌کنه.

اما آیا واقعا این مدل قیمت‌گذاری استاندارده؟ چطور باید اینطور کارها رو قیمت‌گذاری کنیم؟

از مدل قیمت‌گذاری نفر/ساعت استفاده کنید

این مدل قیمت‌گذاری هنوز توی کشور ما یه کم غریبه است. یعنی اکثرا متخصصین عادت دارن یه قیمت خیلی کلی رو بدون در نظر گرفتن ساعت کار روی اون به مشتری بدن. البته خودشون فکر می‌کنن که زمان رو در نظر گرفتن، اما در واقع اینطور نیست.

یکی از دلایل عدم تمایل به قیمت‌گذاری براساس ساعت کارکرد، اینه که کمی پیچیده و مبهم به نظر می‌رسه. اما در واقع اونقدر‌ها هم پیچیده نیست. کل ماجرا اینه که طراح یا برنامه نویس باید مبلغی رو که در ازای هر ساعت کارش می‌گیره مشخص کنه. در نهایت قیمت کل پروژه بر اساس ساعت کارکرد مشخص می‌شه.

فرض کنید شما در ازای هر ساعت کارکرد خودتون ۱۰ هزار تومان در نظر گرفتید. حالا اگر پروژه ایی ۱۰۰ ساعت کار ببره، مبلغ نهایی این پروژه می‌شه ۱۰۰×۱۰ هزار تومان که مساوی ۱ میلیون تومان هست.

اگه در نهایت ارزشش رو نداشت چی؟

این سوالیه که همه می‌پرسن: اگه پروژه اونطوری که من فکر می‌کردم نبود و در نهایت ارزشش رو نداشت چی؟

اول اینکه من فکر می‌کنم این اشکال به مهارت شما توی زمان بندی بر می‌گرده. خیلی از متخصصینی که از این مدل فرار می‌کنن به این دلیله که نمی‌تونن زمان اجرای پروژه رو محاسبه کنن. اگه شما با تجربه باشید، که باید بتونید زمان اجرا رو با خطای کمتر از ۱۰ درصد تخمین بزنید. اگه هم با تجربه نیستید باید مدتی کار کنید تا تجربه بدست بیارید. طبیعتا هزینه تجربه کردن شما به عهده خودتونه.

در هر حالت قیمت هر ساعت کار شما ثابت و مشخصه و فقط این زمان انجام کاره که تغییر می‌کنه.

دوم اینکه پیچیده تر بودن پروژه روی زمان کار شما تاثیر میزاره نه قیمت هر ساعت. اگه پروژه ایی پیچیده تر از اونی بود که فکر می‌کردید، پس بجای ۱۰ ساعت باید ۲۰ ساعت روش کار کنید. در نتیجه همه پیچیدگی‌ها و اتفاقات غیر منتظره رو توی ساعت کار روی پروژه پوشش میدید. در هر حالت قیمت هر ساعت کار شما ثابت و مشخصه و فقط این زمان انجام کاره که تغییر می‌کنه.

مزایای استفاده از این مدل چیه؟

استفاده از مدل قیمت‌گذاری بر اساس نفر/ساعت چند تا مزیت داره:

یاد میگیرید چطور زمان‌بندی کنید

اولین و مهمترین مزیتی که این مدل داره اینه که چون همیشه باید به ساعت کار روی پروژه توجه داشته باشید،‌ یاد میگیرد که چطور زمان بندی کنید. یا اگه زمان بندی رو بلدید بهتون کمک می‌کنه که هر روز زمان بندی‌های دقیق تری داشته باشید. من یه زمان بندی با خطای کمتر از +−۱۰٪ رو مطلوب می‌دونم. وقتی پروژه ایی رو ۱۰۰ ساعت زمان بندی کردید، اگر ۹۰ ساعت یا ۱۱۰ ساعت طول کشید، یعنی شما توی زمان بندی خیلی خوب عمل کردید.

کلاس کاری خودتون رو می‌فهمید

یکی از بدترین اتفاقاتی که ممکنه برای یه متخصص بیفته اینه که ندونه کارش بر اساس مهارت فعلیش چقدر می‌ارزه. خیلی از ما اگه الان ازمون بخوان که روی هرساعت کارمون یه قیمت بزاریم، شاید باید چند دقیقه ایی فکر کنیم و تازه یه عدد خیلی تقریبی و اتفاقی به زبون بیاریم. اغلب مواقع هم این قیمت یا خیلی بالاتر یا خیلی پایین تر از قیمت واقعی کارمونه.

اتفاقی خوبی که توی این مدل قیمت‌گذاری برای شما می‌افته اینه که متوجه ارزش کارتون می‌شید. این بهتون کمک می‌کنه تا خودتون رو با واقعیتی که توی کیفیت کارتون وجود داره متعادل کنید. چون اگه کیفیت کارتون در حد مهارت‌تون نباشه (چه بالاتر چه پایین تر)، کار کردنتون دشوار می‌شه.

یاد میگیرید چطور با بازار منطبق بشید

وقتی قیمت‌گذاری پروژه‌هاتون بر اساس نرخ هر ساعت باشه، بجای اینکه برای بقا توی بازار کیفیت کارتون رو بالا پایین کنید، یاد میگیرد که برای هر پروژه به طول متداول چقدر باید زمان بزاریید. این باعث می‌شه قبل از اینکه به مشتری قیمتی بدید، زمان لازم برای کار روی پروژه و میزان توجه به جزییات رو مد نظر داشته باشید.

اینطوری این شما هستید که با قیمت مشتری منطبق می‌شید و شانس‌تون برای ربودن دل مشتری بیشتر می‌شه. طبیعتا اگه مشتری فقط ۱ میلیون تومان بودجه در نظر گرفته باشه، شما بازم می‌تونید کارش رو انجام بدید، اما این بار زمان کمتری روی جزییات وقت بگذارید.

معایب این مدل چیه؟

خب از مزایا گفتیم بزارید از معایب هم بگیم. من هیچ عیب خاصی توی این مدل ندیدم. جز اینکه بعضی از مشتریان شما خیلی دوست ندارن قیمت رو با ذکر ارزش هر ساعت بگید. راه حلش اینه که شما به اونها یه مبلغ و زمان کلی رو اعلام کنید، اما در نهایت خودتون همین روش رو در نظر داشته باشید.

استارتاپ ویکند آبان 92 در شیراز و اهواز، فرصت های بعد از اون

بگذریم از اینکه من باز هم نتونستم توی حدس زدن تیم برنده موفق باشم، ولی حداقل نسبت به چیزی که به عنوان نتیجه دیدم احساس رضایت و خوشحالی زیادی داشتم. حالا موضوعی که برام اهمیت پیدا کرده اینه که تیم ها نسبت به فرصت های بعد از این آگاهی بیشتری داشته باشن.

چه فرصت های جدیدی برای ما وجود داره ؟

برخلاف اینکه شاید بعضی شرکت کننده ها تصورشون این باشه که با اتمام استارتاپ ویکند کار اونها هم تموم شده، باید بگم در واقع این شروع یه مرحله جدید برای همه اونها و به طور کل شهرهای میزبانه. این موضوع رو اختصاصا در مورد استارتاپ ویکند های اهواز و شیراز جدی تر می بینم چون به نظر می رسید هرکدوم در نوع خودشون منحصر به فرد بودن.

حالا برای همه تیم ها فرصتی ایجاد شده که تبدیل به یه کامیونیتی فعال و موثر بشن. فعال از این جهت که برای حفظ ارتباط خودشون تلاش کنن و بدونن که شادابی و سرزندگی یه کامیونیتی با سطح تعامل اعضاش رابطه مستقیم داره. موثر هم با این رویکرد که تعامل اونها تنها صرفا به ارتباط با همدیگه محدود نشه.

فعال و موثر بودن یه کامیونیتی یعنی حفظ تعامل و تولید خروجی

البته من می دونم که نباید فقط از تیم ها انتظار داشته باشیم که برای استفاده از این فرصت ها تلاش کنن.

نقش سایرین در استفاده از این فرصت ها چیه ؟

همه ما میدونیم که برگزار کنندگان این رویداد به اندازه کافی در جریان برگزاری زحمت کشیدن و واقعا جای تقدیر و تشکر داره. شاید اینجا بد نباشه اگر مربیان به جای کنار کشیدن از جریان اتفاقات بعد از استارتاپ ویکند، با برگزاری یک یا دو جلسه دورهمی در ماه، به تیم ها کمک کنن.

تا اونجایی که به شخص من مربوط می شه، نمی تونم اشتیاقم رو برای همراهی با تیم ها مخفی کنم. اما مایلم نظر شما رو هم در این مورد بدونم و شاید مجموع این نظر کمکی بکنه به جمع بندی این موضوع.

لطفا نظرتون رو با سایر خواننده های این مطلب به اشتراک بگذارید.

ما همه مبتکر و نوآوریم، پس یه حرف جدید بزنید!

ماجرا از این قراره که من جلوی مشتری نشسته بودم. جو خیلی سنگین بود چون دور و برم پر بود از مبل های گرون قیمت و تابلو های خیلی حیرت انگیزی که روی دیوار بودن.

جلسه ما با موضوع برند سازی شروع شد و منم چون قبلا یه سری تجربیات و اطلاعات در زمینه برند سازی داشتم، دیدم بهتره بازی رو تو دست خودم بگیرم و ازشون پرسیدم: برند خودتون رو چطور معرفی می کنید ؟

یکی از اعضای اصلی شرکت گفت: “ما خلاق و انعطاف پذیر هستیم و مشتری هامون می گن که قابل اعتمادیم”.

راستش رو بخواید تو دل خودم یه آهی کشیدم. خوب این اولین باری نبود که این کلمات خلاق، انعطاف پذیر و قابل اعتماد رو می شنیدم. خودمم یه سری کلمات دیگه مثل دوستانه، صادق، پویا، مجرب، با سابقه و حتی گاها با احساس رو تو سرم داشتم.

شیره را خورد و گفت شیرین است

خوب این خیلی چیز عجیبی نیست. شما وقتی وارد دنیای تجارت می شید باید خلاق باشید تا بتونید یه کاری انجام بدید. مطمئنا باید انعطاف پذیر باشید تا بتونید خودتون رو با موقعیت های مختلف وفق بدید. در نهایت هم اگه دوستانه برخورد نکنید که مشتری ها رو از دست می دید.

گفتن یه همچین کلماتی مثل اینه که بگیم رستوران ما غذا سرور می کنه. اونوقت می شیم حکایت شیخی که شیره رو خورد و گفت، شیرینه. این کلمات باعث نمی شن محتوا و طرح وب سایت شما شکل بگیره یا کاربر توجهی بکنه.

عکس این رو انجام بدید

شرکت ها اغلب نمی دونن که چقدر کلیشه ایی صحبت می کنن. خوب اونها مثل من به شرکت های مختلف نمی رن که مدام یه سری حرف های تکراری رو بارهای بار شنیده باشن.

حدس می زنم دفعه بعدی که بخوایید برند خودتون رو توصیف کنید، حتما به نقطه مقابلشم فکر می کنید. از خودتون بپرسید که آیا هیچ شخصی ممکنه بخواد در نقطه مقابلش قرار بگیره یا نه؟ اگه نه، بهتره اصلا هیچی نگید.

می تونید شرکتی رو تصور کنید که می گه ما اصلا هیچ خلاقیتی نداریم، یا معتقدیم باید با مشتری بد صحبت کنیم ؟

فقط یک دقیقه با خودتون فکر کنید. می تونید شرکتی رو تصور کنید که می گه ما اصلا هیچ خلاقیتی تو کارامون نداریم، خیلی خشک و بدون انعطاف هستیم و فکر می کنیم باید با مشتری بی ادبانه حرف بزنیم ؟

به عنوان طراح وب، ما چیز متفاوتی نیستیم

شاید به عنوان یه طراح وب ما داریم به این روش های تبلیغاتی می خندیم که چقدر ساده لوحانه هستن. اما بد نیست به وب سایت خودتون هم یه نگاهی بندازید. من وقتی به وب سایت خودم نگاه کردم، از چیزایی که کشف کردم وحشت زده شدم.

درباره کاسیت

اینها بعضی از جملاتی هستن که ما توی وب سایت هامون استفاده می کنم. حالا یه نگاهی هم به نقطه مقابلشون داشته باشیم.

  • ما خیلی استراتژیک فکر میکنیم. کسی هم پیدا می شه که بگه : “ما فقط فوتوشاپ رو باز می کنیم و براتون یه قالب طراحی می کنیم ؟”
  • ما با شما همکاری نزدیک داریم. هیچ طراح وبی هست که مشتری رو از چرخه کاری خارج کنه ؟
  • ما یک تیم مجرب داریم. شرکتی هست که بگه: “ما یه تیم کاملا ناشی داریم، ولی به جاش حقوق کمی می گیرن”.
  • ما بیشترین انعطاف پذیری را فراهم می آوریم. می شه کسی بگه: “ما فقط کار خودمون رو می کنیم و با هیچ چیزی سازگاری نداریم ؟”

من شرط می بندم وب سایت شمام بهتر از این نیست. اینا کلماتی هستن که همه شرکت ها کم و بیش دارن استفاده می کنن.

راه حل: روی نقاط منفی تمرکز کنید

اگه شما هم به کلماتی که برای توصیف برندتون استفاده می کنید دقت کردید و متوجه شدید که خیلی عمومی و بی معنی هستن، می تونید به جاش روی نقاط منفی اونور ماجرا تمرکز کنید.

اگه براتون راحت نیست که یه سری تعاریف منحصر بفرد پیدا کنید، به جاش می تونید بگید که شما چه کار نمی کنید!

این تاکتیکیه که من خودم خیلی استفاده می کنم. من به مشتریهای آینده نگر می گم: “اگه یه طراح می خواید که فقط یه سایت راه اندازی کنه، پولش رو بگیره و بره، بهتره با ما کار نکنید” یا “اگه می خواید سایتی رو طراحی که کنید که فقط مطابق سلیقه شخصی خودتون باشه، بهتره برید سراغ یه تیم دیگه”.

من این بیان منفی رو به دو دلیل دوست دارم.

اول اینکه نشون می دن یه اصول کاری وجود داره. نشون می دن که شما برای هر شرکتی مناسب نیستید چون یه خط مشی مشخص رو طی می کنید. همینطور نشون می دن که شما فقط واسه شرکت هایی طراحی می کنید که می خوان یه تجربه خوب رو به کاربر نهایی عرضه کنن. این یعنی ما سایت فلش یا بروشور طراحی نمی کنیم.

دوم اینکه این نکته های منفی در نهایت به موضوع مثبت تبدیل می شن. به عنوان مثال، کارگاه کاسیت درخواست هایی که مشتری نخواد توی طراحی مشارکت داشته باشه رو رد می کنه چون “ما می خواییم بهشون آموزش بدیم که چطور در بلند مدت می تونن خودشون رو مدیریت کنن”. همینطور وقتی کسی از ما طراحی فلش می خواد، رد می کنیم چون “ما میخواییم سایتی طراحی کنیم که به نیاز های کاربر پاسخ بده، نه اینکه برنده فلان جشنواره بشه”.

بله، همیشه ممکن نیست که یه تعریف منحصر بفرد برای خودمون داشته باشیم. اما می تونیم بگیم که خط مشی ما چیه و بر اساس چه اصولی حرکت می کنیم. حالا شما می تونید تاکتیک های خودتون رو هم با ما و خوانندگان این مطلب به اشتراک بگذارید و بگید شما چطور برند خودتون رو معرفی می کنید ؟

مرغ مگس خوار، اولین الگوریتم جدید گوگل از 2001 تا امروز

هرچند که گوگل هر از گاهی یه سری بروزرسانی توی موتور جستجوی خودش انجام میده (مثل Caffeine در سال 2010 و همینطور Penguin و Panda)، اما آخرین باری که یه الگوریتم جدید رو معرفی کرده به سال 2001 بر می گرده.

مرغ مگس خوار، قراره چه تفاوتی داشته باشه ؟

با اینکه گوگل خیلی در مورد جزییات “مرغ مگس خوار” حرفی نزده، اما گفته که این یه الگوریتم هوشمند برای رتبه بندی محتوا بر اساس درک بهتر از جستجوهاست. همینطور که حجم اطلاعات توی اینترنت داره بالا می ره، ما هم برای جستجو کردن باید کلمات بیشتری رو وارد کنیم تا نتایج دقیق تر بشن. خیلی وقت ها باید به چند شکل متفاوت جستجو کنیم تا به نتیجه برسیم و این یه مقدار خسته کننده است.

علت این موضوع اینه که در حال حاضر نتایجی که از جستجو بدست میان، گذشته از اینکه معنی اون جمله واقعا درسته یا نه، بر اساس ترکیب کلماتیه که ما جستجو کردیم. اما توی نتایجی که قراره مرغ مگس خوار برگردونه، به معنای دقیق جملات هم توجه شده و این باعث می شه نتایج جستجو خیلی دقیق تر باشن.

به عنوان مثال: مرغ مگس خوار کلماتی مثل “چرا”، “چطور”، “کی” و “کجا” رو خیلی بهتر می سنجه که با نتیجه نهایی مرتبط باشن. به همین جهت می شه گفت که می تونیم به جای “نتیجه”، بیشتر از مرغ مگس خوار انتظار “جواب” داشته باشم.

مرغ مگس خوار گوگل با Apple Siri رقابت می کنه

گوگل گفته که تعداد موبایل ها و موتور های جستجو بر اساس صدا، رو به افزایشه. بیشتر این موتورهای جستجو بر اساس زبان محاوره ایی کار می کنن. بنابر این در مورد کلماتی که ما با صفحه کلید تایپ می کنیم نتایج ضعیفی رو بر می گردونن.

توانایی مرغ مگس خوار در جستجوی معنایی، قراره به این نیاز پاسخ بده. این رو هم باید در نظر داشته باشیم که یکی از محبوب ترین موتور های جستجو بر اساس صدا و تحت موبایل، نرم افزار Apple Siri هست که روی آیفون نصب می شه. این نرم افزار از WolframAlpha استفاده می کنه که از سال 2012 قابلیت سرچ معنایی رو هم پیدا کرده. بنابر این رقابت بین گوگل و Apple رقابت خیلی سختیه.

مرغ مگس خوار با خودش چی میاره ؟

یکی از امکاناتی که گوگل بهش اشاره داره امکان “جستجوی محاوره ایی” هست. گفته شده که مثلا می تونیم بگیم : “پیداش کن گوگل” و اونم بره بگرده و پیدا کنه. ;) یکی دیگه هم اینه که جستجو به عینک های گوگل هم اضافه می شه.

گوگل از زمانی که این خبر رو منتشر کرده (همین اوایل مهر 1392)، تصمیم داره سریع تر موتور جستجوی خودش رو از تکیه بر کلیدواژه به سمت جستجوی معنایی تغییر بده. به نظر می رسه گوگل تمام جستجو های بعدی رو کد گذاری می کنه. این یعنی دیگه توی Google Analytics نمی شه متوجه شد که چی جستجو شده. بنابر این احتمالا گوگل قصد داره دسترسی به این اطلاعات رو پولی کنه.

البته گوگل خیلی وقته که داره کاراشو بدون سر و صدا انجام می ده. مثلا کار کدگذاری نتایج رو از 2011 شروع کرده ویا اینکه مرغ مگس خوار حدودا 45 تا 60 روزی می شه که کار خودشو شروع کرده.

یه نتیجه گیری یا پیش بینی

یکی از فواید مرغ مگس خوار اینه که رقابت رو برای وب سایت های مختلف عادلانه تر می کنه. حالا دیگه همه شرکت ها و برند های موجود باید برای بردن رقابتی که از طرف گوگل شروع شده تلاش کنن. نتایج جستجو های معنایی قابل پیش بینی نیستن و همینطور به وب سایت های نو پا این امکان رو می ده که اگر از ترکیب دقیق تر واژه ها استفاده کنن، خیلی زود از رتبه بالاتری برخوردار بشن.

یکی از نتیجه گیری هایی که ما می تونیم بکنیم اینه که گوگل قصد داره برای اهداف خودش، اطلاعات بیشتری رو نگهداری کنه. بنابر این داره مرغ مگس خوار رو با یه “مزیت رقابتی داده” عرضه می کنه. این باعث می شه گوگل بتونه مصرف کنندگان رو با تبلیغات خیلی دقیق تری هدف قرار بده.