استراتژی محتوا با بازاریابی محتوا فرق داره
شاید ما اولین منبع فارسی زبان هستیم که از ۱۳۹۱ داریم در مورد استراتژیمحتوا مینویسیم. توی این مدت من افراد زیادی رو دیدم که به این حوزه علاقهشدن و خودشون رو یه استراتژیستمحتوا معرفی کردن. این خیلی خوبه، اما من میبینیم که در خیلی از موارد برداشتهای اشتباهی در مورد استراتژیمحتوا میشه و خیلی از این افراد در واقع اون رو با بازاریابیمحتوا اشتباه گرفتن.
منظور از استراتژیمحتوا چیه؟
آیا استراتژیمحتوا یه چیزی مثل بازاریابیمحتوا هست؟ آیا استراتژیمحتوا یه مدل کوچیک شده از معماری اطلاعاته؟ در جواب این سوالات باید گفت: نه، ابدا اینطور نیست!
خانوم Kristina Halvorson که موسس Brian Traffic هست و یه استراتژیستمحتوای شناحته شده، توی مطلبی که در A List Apart نوشته میگه: «استراتژیمحتوا برای تولید و انتشار محتواهای مفید و قابل استفاده برنامهریزی میکنه».
من فکر میکنم کلمه «برنامهریزی» نقش کلیدی رو توی این تعریف داره. برنامهریزی یه مهارت ضروری برای یه استراتژیستمحتوا به حساب میاد که اغلب داره توی سازمان تحقیق میکنه تا استانداردها، گردشکار، فرایند طراحی و یه سری فاکتورهای دیگه مثل این رو بررسی کنه.
اما یه استراتژیستمحتوا کاراهای بیشتری هم انجام میده و فقط برنامهریزی نیست. اینجا باید توی تعریفی که خانوم Halvorson ارائه میکنه، بریم سراغ دو کلمه «مفید» و «قابلاستفاده». دقیقا استراتژیمحتوا کارش اینه که محتوا رو مفید و قابلاستفاده کنه.
محتوا پویا و زنده است
Rachel Lovinger هم مطلبی رو توی Boxes and Arrows نوشته که دو تا تعریف دیگه رو هم اضافه میکنه. میگه که یه استراتژیمحتوا «از کلمات و دادهها استفاده میکنه تا محتوایی بدونه ابهام تولید کنه که از تجربههای معنادار و تعاملی حمایت میکنه».
همونطور که معماری اطلاعات در ارتباط با طراحیه، استراتژیمحتوا هم در ارتباط با رونویسی (Copywriting)ـه
توجه داشته باشید که اینجا خانوم Lovinger به زبان و داده اشاره کرده که مشخص میکنه ما داریم در مورد محتوای پویا و زنده حرف میزنیم، نه فقط یه تیکه متن. یعنی ما داریم در مورد تجربههای جامعی حرفی میزنیم که به کاربرای ما کمک میکنن تا در رسیدن به اهدافشون موفق باشن.
خانوم Lovinger میگه «همونطور که معماری اطلاعات در ارتباط با طراحیه، استراتژیمحتوا هم در ارتباط با رونویسی (Copywriting)ـه» و این باعث میشه این تفکر غلط رو کنار بگذاریم که استراتژیستمحتوا فقط به متن فکر میکنه.
ما به محتوا به عنوان یه تجربه (کاربر) نگاه میکنیم. برای همینه که به استانداردها، لحن و تون صدا، ممیزی محتوا، گردشکار، طراحی سرویس، سیستمها، فرایندها، طراحی متادیتا، مدل سازی محتوا، کانالهای توزیع و غیره فکر میکنیم.
استراتژیمحتوا بازاریابیمحتوا نیست
این دو کلمه رو یادتون باشه: مفید و قابل استفاده. به خاطر همین دو کلمه است که استراتژیستهایمحتوا به هیچ وجه بازاریابمحتوا نیستن. به همین خاطره که استراتژیمحتوا به هیچ شکلی شبیه بازاریابیمحتوا نیست.
بعلاوه، اونطور که توی خیلی از وبسایتها نوشته یه استراتژیستمحتوا به هیچ وجه یه شبه معمار اطلاعات یا شبه طراح نیست. در واقع استراتژیمحتوا به اون اصول و مباحث اساسی میپردازه که معماریاطلاعات و طراحی بهش بیاعتنا بودن.
در نهایت، همونطور که معماراناطلاعات و طراحان برای خلق تجربههای بهتر روی موضوعات مختلفی کار میکنن، استراتژیمحتوا هم روی زبان، داده و سیستمهای تولید محتوا کار میکنه. در حالت ایدهآل، هر سه این نقشها توی یه تیم تجربهکاربر در کنار هم هستن و تلاش میکنن تا قبل از هر «چطور» یه «چرا» بزارن.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.