بدون برنامه نویس ها همه نقشه های شما نقش بر آبه
من هم مثل شما روزی فکر میکردم تیم تجربهکاربر در نهایت فقط به یه گرافیست یا طراح رابطکاربر ختم میشه. اما طی این ۴ یا ۵ سال گذشته بارها در این مورد تجدیدنظر کردم و حالا فکر میکنم تقریبا هر فردی که توی سازمان شما هست جزیی از تیم تجربهکاربر به حساب میاد.
به طور خاص توی این مطلب میخوام در مورد برنامه نویسهای شما، نقشی که میتونن داشته باشن و رویکرد مناسب در مقابل اونها صحبت کنم.
تجربهکاربر بدون تیم خوب برنامه نویسی؟!
تا همین یکی دو سال پیش هر موقع کارم رو با تیمی شروع میشد فورا میرفتم و صحبت رو با طراحان سیستم شروع میکردم. افرادی مثل گرافیست و طراح رابطکاربر که معمولا از نظر ما همه تحربهکاربری هستن.
عدم وجودتفکر تجربهکاربر بین برنامه نویسهای شما همه نقشهها رو نقش بر آب میکنه.
واقعیت اینه که الان کار دیگه ایی میکنم. الان در اولین حضور میرم و تیم برنامه نویسی رو میبینم و با هم گفتگو میکنیم. علت اینه که تجربه این سالها به من نشون داده عدم وجودتفکر تجربهکاربر بین برنامه نویسهای شما همه نقشهها رو نقش بر آب میکنه.
شما اگه بهترین طراح رابطکاربر دنیا رو استخدام کرده باشید اما برنامه نویسهای شما نتونن دغدغههاش رو درک کنن، در نهایت اون چیزی رو پیادهسازی میکنن که خودشون فکر میکنن بهتره. در این مواقع معمولا بجز اینکه خود محصول به نتیجه مطلوب نمیرسه، بین افراد تیم هم چالشهایی ایجاد میشه.
راه حل این مشکل اینه که تیم رو آموزش بدید.
تفکر لازم رو به تیم تزریق کنید
وقتی میگم تیم منظورم همه اجزای تیم هستن و من برنامه نویسها رو هم یکی از اجزای بسیار مهم و نقشآفرین در تیم تجربهکاربر میدونم. بنابر این لازمه اونها هم از این تفکر مدرن یعنی طراحی برای تجربهکاربر بهره مند باشن.
فکر نکنید برنامهنویسهای شما چیزی از تجربهکاربر نمیدونن.
نکته اول اینه که شاید براتون جالب باشه بدونید من الان که دارم با تیم خیلی خوب Payment24 کار میکنم، گاهی برنامهنویسهای تیم بیشتر از خود من به تجربهکاربر اهمیت میدن و خیلی از اشکالات تجربهکاربر رو خود اونها هم متوجه میشن. بنابر این فکر نکنید برنامهنویسهای شما چیزی از تجربهکاربر نمیدونن.
برای تیم توسعه خودتون بطور متناوب کارگاههای تجربهکاربر برگزار کنید.
نکته دوم هم اینه که شما همونطور که برای تبلیغات، منابع انسانی، تغذیه، تاسیس دفتر جدید و چیزهای مثل این بودجه در نظر میگیرید، باید برای تزریق فرهنگ تجربهکاربر در سازمان هم بودجه تعریف کنید و ازش در مسیر درست استفاده کنید. یکی از کارهایی که میتونید انجام بدید اینه برای تیم توسعه خودتون بطور متناوب کارگاههای تجربهکاربر برگزار کنید.
غیر از برگزاری کارگاه چند تا کار دیگه هم میتونید انجام بدید:
- توسعه دهنده ارشد رو توی تصمیمات طراحی دخالت بدید
- گفتگو با ادبیات طراحانه رو بین تیم ترویج بدید
- مفاهیم کلی و اساسی تجربهکاربر رو جلوی چشم اونها قرار بدید (مثلا روی دیوار).
- تیم برنامهنویسی رو هم توی موفقیتهای تجربهکاربر سهیم کنید
در آینده جزییات هرکدوم از این کارها رو هم به تفصیل توضیح میدم. اگه میخوایید در جریان مطالب آینده هم قرار بگیرید میتونید مشترک خبرنامه ما بشید.
یه سوپرمن تجربهکاربر استخدام کنید
برای تیمهای کوچک و متوسط (زیر ۲۰ تا ۳۰) نفر بهتره که طراح ارشد تجربهکاربر مدیر محصول هم باشه. توی تیمهای بزرگتر معمولا مدیر محصول شخص دیگریه. بنابر این اگه تیمتون بزرگه طراح محصول و اگه کوچیک تره طراح تجربهکاربر استخدام کنید که سوپرمن باشه.
منظورم از سوپرمن یعنی کسی که صرفا سر و ته مهارتهاش یه فتوشاپ نباشه. کسی که علاوه بر اینکه میتونه خوب نیازهای کاربر رو بفهمه، از نیازهای بیزنس هم مطلع باشه، خوب اسکچ بزنه، فتوشاپ آچار فرانسه گرافیکیش باشه، اگه لازم شد خودش PSD روبه HTML تبدیل کنه، مهندسی نرم افزار رو بفهمه، فرایندتولید رو مسلط باشه، مدیریت پروژه هم که جز لاینفکه و در نهایت وقتی هیچ کس نیست که کار رو انجام بده خودش بتونه چند خط کدنویسی PHP یا مثلا Ruby on Rails رو هم انجام بده.
البته پیدا کردن یه همچین فردی که معمولا ۱۰ تا ۱۵ سال تجربه داره کار آنچنان آسونی هم نیست اما اگه یابنده باشید پیدا میکنید. همچنین هزینه استخدام این افراد بالاست اما درنهایت بهرهوری که در سیستم شما ایجاد میکنن ۵ برابر اون هزینه هاست.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.