طراحی تجربه یعنی تجربههای کاربر بدون اطلاع شما اتفاق نیفتن!
روز جمعه به اتفاق خانواده وارد یه مجتمع تجاری شدیم. مثل همیشه شروع کردیم به گشتن توی این مجتمع تا ببینیم چه خبره و چی برای خریدن هست. مطلبی که برای شما مینویسم شرح اتفاقیه که توی این مجتمع افتاد و همینطور مثالی در مورد کاربرد تجربهکاربر.
باید به کشف مشکل فکر کرد
در حالی که ما مشغول گشت و گذار توی مجتمع تجاری بودیم، صدای فردی رو شنیدم که از ما میخواست تا بریم و یه چیزی رو تست کنیم. جلوتر که رفتیم متوجه شدیم که اون چیز انواع مختلفی از ترشک بود.
آقای فروشنده گفت که این ترشکها خیلی ترش هستن و حتما خوشتون میاد. ما هم ترشکها رو تست کردیم. اما اتفاقی که افتاد این بود که در نهایت همگی به این نتیجه رسیدیم که اصلا هم ترش نیستن! فروشنده خیلی تعجب کرده بود چون به نظر خودش خیلی ترش بودن.
چه اتفاقی داره میافته؟ چرا واکنش مخاطبان شما اونطور نیست که انتظار دارید؟ این سوالیه که باید بپرسید.
چه اتفاقی داره میافته؟ چرا نظر ما همونی نبود که فروشنده انتظارش رو داشت؟ اینجا چی داره بدون اطلاع فروشنده اتفاق میافته که باعث این اختلاف دیدگاه شده؟ این سوالاتی بود که داشت توی سر من مطرح میشد و دنبال جوابشون میگشتم.
حالا مشکل واقعا چی بود؟
برای تست ترشکها قاشق کوچیکی مثل قاشقهایی که باهاش بستنی لیوانی میخوریم وجود داشت. فروشنده یه مقداری از ترشک رو توی اون قاشق میریخت و برای تست به مشتریان احتمالی میداد.
همونطور که میدونید ما مزه ترشی رو با کنار زبون احساس میکنیم. اما شکل این قاشق جوریه که ترشک رو روی سطح زبان پخش میکنه و در نتیجه با توجه به حجم کم ترشک ما خیلی مزه ترش اون رو احساس نمیکردیم.
کاری که آقای فروشنده باید انجام میداد این بود که به مشتریهاش بگه ترشک رو بریزن کنار زبونشون. یا اینکه به فکر طراحی قاشقی باشه که وقتی باهاش ترشک میخوریم اون رو به کنار زبون هدایت کنه.
هیچ یک از تجربههای کاربر نباید بدون اطلاع شما اتفاق بیفته
تجربهکاربر همش همینه که مواظب باشید هیچ کدوم از تجربههایکاربر بدون اطلاع شما اتفاق نیفتن. یعنی همیشه به این فکر کنید که الان چه اتفاقی داره میافته که باعث میشه نتایج دلخواهتون رو نگیرید.
پیدا کردن راه حل برای مشکل همون کاریه که ما بهش میگیم طراحی و وظیفه یه طراح تجربهکاربر اینه که به شما راه حل بده.
کاری که باید انجام بدید اینه که به کشف این تجربیات و دلایل اونها فکر کنید و بعد برای حل این مشکل راه حلی پیدا کنید. پیدا کردن راه حل برای مشکل همون کاریه که ما بهش میگیم طراحی و وظیفه یه طراح تجربهکاربر اینه که به شما راه حل بده.
اگه اون ترشک فروش یه طراح تجربهکاربر در کنار خودش داشت، احتمال چند برابر شدن فروشش اصلا دور از ذهن نبود و اکثر مشتریانش همون چیزی رو حس میکردن که انتظار داشت.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.