تفاوت استراتژی محتوا و کپی رایتینگ
من معمولا اینجا خیلی کم به نوشتن مطالبی میپردازم که میشه راحت با جستجو در موردشون اطلاعات زیادی بدست آورد. تفاوت استراتژی محتوا و کپی رایتینگ هم یکی از همون موضوعاتیه که به نظرم خیلی لازم نبود در موردش بنویسم. دو سال پیش وقتی در مورد استراتژی محتوا مینوشتم اگه این واژه رو جستجو میکردید خیلی محتوای زیادی پیدا نمیشد. اما امروز دیگه فکر میکنم وقتش رسیده تا کمی در مورد ابهامات این حوزه شفاف سازی کنیم.
خوشبختانه طی 1-2 سال گذشته ما به ضرورت استراتژی محتوا و کپی رایتینگ پی بردیم و هر روز هم کسب و کارهای بیشتری دارن روی این صنعت سرمایهگذاری میکنن و هم افراد بیشتری به این و موضوع علاقهمند میشن.
اما نکتهایی که من این روزها در بین اهالی استراتژی محتوا و کپی رایتینگ می بینم اینه که هنوز خیلیها این دو موضوع رو با همدیگه قاطی میکنن و تفاوت های اونها رو متوجه نمیشن. البته بعضیها هم معتقدن که اصلا درک این تفاوتها چندان ضرورتی نداره، اما چون به نظر من مهمه در موردش توضیح میدم.
استراتژی محتوا و کپی رایتینگ، تعامل علم و مهارت
موضوع اول اینه که این دو مفهوم دو کاربرد متفاوت دارن. استراتژی محتوا علم برنامهریزی برای توزیع و نگهداری محتواست، در حالی که کپی رایتینگ مهارت استفاده از استراتژی محتوا و چند علم دیگه برای نوشتنه.
توی سازمانهای مختلف (بسته به وسعت و حجم سازمان) ممکنه استراتژیست محتوا و کپی رایتر هر دو یک نفر باشن و یا جدا از هم. اما چیزی که مشخصه اینه که این موضوع در قالب دو برنامه مجزا انجام میشن و منابع متفاوتی از سازمان رو بکار میگیرن. استراتژی محتوا بیشتر بخشهای مدیریتی و راس سازمان رو درگیر میکنه در حالی که کپی رایتینگ بیشتر با مشتریان و مخاطبان کسب و کار درگیره.
به عنوان مثال اگه سازمان تصمیم داره یکی از بیلبوردهای شهری رو برای تبلیغات اجاره کنه، خود تصمیمی که در این مورد گرفته شده رو استراتژی محتوای اون سازمان تعیین میکنه و انتخاب کلمات و واژهها از طریق کپی رایترها صورت میگیره. یعنی استراتژی محتوا برای اینکه چه وقت باید با مخاطبان تعامل داشت برنامه ریزی میکنه، در حالی که کپی رایتینگ روی چگونگی انتقال محتوا تمرکز داره.
بطور کلی استراتژی محتوا میگه چرا و کپی رایتینگ میگه چطور.
اگه استراتژیست محتوا یا کپی رایتر باشید
تفاوت استراتژی محتوا و کپی رایتینگ ناشی از تفاوت در مهارتهای مورد نیاز برای انجام هر کدوم از اونهاست. اما شاید بپرسید چرا باید این دو تا رو از هم جدا در نظر بگیریم در حالی که میشه مهارت های هر دو رو داشت؟ در جواب باید بگم در واقع مهارتهای مورد نیاز برای هر کدوم خودش به اندازه کافی گسترده هست که بتونه سالها از شما زمان بگیره و اگه واقعا فردی در هر کدوم از این حوزهها حرفهایی کار کرده باشه احتمالا وقتی برای سایر مسایل پیدا نمیکنه.
یه استراتژیست محتوا باید مهارت و توانایی آنالیز، طراحی و برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت پروژه، طراحی تجربهکاربر و بازاریابی محتوا داشته باشه. استراتژیست محتوا لزوما نویسنده خوبی نیست اما میتونه با بررسی دادهها تشخیص بده که محتوای بعدی سازمان چی باید باشه و چرا مهمه که توزیع بشه.
اما یه کپی رایتر باید بتونه خوب و روان بنویسه، به ترمینولوژی (وزن و معنای واژه ها) مسلط باشه، دانش سئو (SEO) کافی داشته باشه، خلاق باشه، شنونده خوبی باشه، روش تعامل با مخاطب (طراحیتعامل ) رو بلد باشه و البته توانایی کار با کامپیوتر هم که دیگه این روزها برای همه ضروریه.
خلاصه کلام و نتیجه گیری
استراتژی محتوا و کپی رایتینگ دو مبحث مجزا هستن که البته روی همدیگه اثر میزارن. بعضی سازمانها روی اولی و بعضی روی دومی تمرکز دارن. ممکنه شخصی پیدا بشه که مهارتهای لازم برای هر دو رو داشته باشه اما لزوما استراتژیستهای محتوا کپیرایتر نیستن (و برعکس). اگه میخوایید استراتژیست محتوا و یا کپی رایتر بشید یا تصمیم دارید یکی از اونها رو استخدام کنید، قبل از هرچیز به مهارتهایی که باید داشته باشن توجه کنید.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.