دلایل پشت پرده که باعث عدم درگیری کاربران با محتوا میشن

• حدودا 5 دقیقه • 869 کلمه

طی ماه‌های گذشته من متوجه یه حس بازدارنده از طرف کاربران شدم که باعث میشه مطالبی رو که می‌خوندن توی شبکه‌های‌اجتماعی به اشتراک نگذارن. همچنین در مورد لینک‌هایی هم که خودم توی شبکه‌های‌اجتماعی به اشتراک میگذارم کاهش قابل توجهی در میزان کلیک خوردن دیدم. این ماجرا چیزی بود که برای مدتی نگرانم کرده بود.

یه زمانی میتونستم تضمین کنم که هر لینکی به اشتراک میگذارم حداقل ۱۰۰ تا ۱۵۰ تا کلیک میخورد. حالا اگه نصف همین تعداد رو هم بگیرم خیلی خوش شانس بودم. آمار گوگل آنالیتیکس نشون میده که طی سال گذشته ورودی وبلاگم از لینک‌های به اشتراک گذاشته شده توی شبکه‌های اجتماعی تقریبا ۵۶٪ کاهش پیدا کرده.

من هیچ ذهنیتی نداشتم که چی باعث این اتفاق شده بود. آیا اشتباهی از طرف من رخ داده بود؟ آیا مطالبی که می‌نویسم کسل کننده شده بودن؟ آیا دیگه از رده خارج شدم؟ خوشبختانه بعد از تحقیق و بررسی‌های بیشتر متوجه اصل قضیه شدم. دلایلی پیدا کردم که نشون میداد به اشباع محتوایی رسیدم.

بلایی به نام اشباع محتوایی

ما در سال‌های اخیر شاهد تغییرات خیلی گسترده‌ایی بودیم. برخی از این تغییرات به خاطر تغییر الگوریتم‌های گوگل بودن. بعضی دیگه از تغییرات به خاطر تغییر از مدل‌های سنتی سئو به بازاریابی محتوا بوده. تغییراتی که باعث انفجار در انتشار محتواهای آنلاین شده.

طبق آماری که Torque Mag میده فقط کاربران وردپرس دارن در هر ثانیه ۱۷ تا مطلب جدید منتشر میکنن. این یعنی یه چیزی نزدیک به ۱.۵ میلیون پست در هر روز. تازه این فقط وردپرسه. بسته به صنایع متفاوت حجم محتوای تولید شده داره بین هر ۹ تا ۲۴ ماه دوبرابر میشه.

این روزها ما با سیل محتواهای بی پایان مواجه هستیم که همشون تلاش میکنن توجه ما رو جلب کنن. مطالب شبکه‌های اجتماعی، پادکست‌ها، ویدئو‌های آپارات و البته پست‌های وبلاگی. پس اصلا تعجبی نداره که با وجود این همه محتوا کاربران تمایلی نداشته باشن که مطالب شما رو به اشتراک بگذارن.

البته ابزارها‌ هم دارن برای اینکه بتونیم این سیل محتوایی رو مدیریت کنیم بهینه‌سازی میشن. اما انفجار محتوا سرعت انطباق ابزارها رو تحت شعاع قرارداده. توی ۳ سال گذشته زمانی که ما برای استفاده از محتواها مصرف میکنیم حدود دو ساعت بیشتر شده. اما این افزایش نمیتونه همینطور ادامه پیدا کنه. تازه اگه هم بتونه بازم از اونطرف خود وب انتظار میره توی ۵ سال آینده ۵ برابر بزرگتر بشه.

این همون چیزیه که Mark Schaefer ازش به عنوان شوک محتوا یاد میکنه. وقتی که تقاضا برای محتوا داره کاهش پیدا می‌کنه در حالی که تولید‌کننده‌ها دارن با همون سرعت قبلی تولید میکنن. مارک در این مورد میگه:

به عنوان یه قانون ساده اقتصادی، بازاریابی محتوا (به عنوان پدیده داغ این روزها) ممکنه برای بعضی کسب و کارها مناسب نباشه.

به طور خلاصه یعنی قانع کردن مردم برای اینکه محتواهای شما رو بخونن به کار سختی تبدیل میشه. فقط اونایی میتونن توجه خواننده‌ها رو جلب کنن که جیب‌های پر پولی دارن و می تونن تبلیغات بیشتری انجام بدن. با این وجود پس ما چکار می‌تونیم انجام بدیم؟

رویارویی با اشباع محتوایی

من فکر نمی‌کنم یه جواب جادویی مشخص برای این چالش بخصوص وجود داشته باشه. به نظر من به سازمان و اهدافش وابسته است. اما حس میکنم جامعه سازی (community building) یه قطعه ضروری و گمشده از این پازله.

وقتی به اشباع محتوایی برسیم احتمالا جامعه‌سازی جای بازاریابی محتوا رو میگیره.

خیلی از سازمان‌ها به تعاملات‌شون مثل یه معامله یه طرفه نگاه میکنن. میگن ما محتوا تولید می‌کنیم تا یه ارزشی به کاربر بده و اونم باید توی شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذاره تا شهرت سازمان ما رو زیاد کنه. معتقدن که شبکه‌های‌اجتماعی برای همین ایجاد شدن تا شما کلیک و لایک بگیرید. اما از نظر من به این نمیگن درگیر کردن کاربر با محتوا.

واکنش شخصی من اینه که شروع به ایجاد کامیونیتی (جامعه) کنم. من توی این شرایط به دنبال کننده‌های خودم کمک میکنم تا نه تنها با من بلکه حتی با هرکس دیگه ایی که میتونه بهشون کمک کنه ارتباط دوطرفه برقرار کنن. دقیقا به همین منظور گروه یوایکس شیراز و کانال وب ادوایس رو توی تلگرام ساختم.

شبکه‌های اجتماعی تبدیل شدن به کانال‌های «یک به چند» در حالی که ما الان دیگه به شبکه‌های «چند به چند» نیاز داریم. این اون چیزیه که من بهش میگم کامیونیتی یا جامعه واقعی. توی این حالت همون اتفاقی میفته که Seth Godin توی یکی از کتاب هاش به نام Tribes توضیح میده. چیزی که به کل کامیونیتی احساس مالکیت در مورد اون برند میده.

اما همه اینها نیاز داره که شما همه چیز رو تحت کنترل داشته باشید. یعنی به جای اینکه جامعه رو به حال خودش رها کنید، تقویتش کنید، بهش انگیزه و انرژی بدید. این همون تغییریه که خیلی از سازمان‌ها سخت میتونن باهاش کنار بیان.

در این مورد نظری دارید؟
شبکه‌های اجتماعی جای بهتری هستن.