نکاتی برای بهینهسازی تجربهکاربر محصول شما
من خودم استارتاپهای شکست خورده زیادی داشتم که وقتی بهشون فکر میکنم نکات زیادی رو به یادم میارن. توی این مطلب میخوام نکاتی رو در مورد چند اشتباه بنویسم که خود شما هم میتونید با کمی دقت برطرفشون کنید و تجربهکاربر بهتری رو برای کاربرانتون رقم بزنید. این اشتباهات اینها هستن:
تمرکز روی «طراحیتاثیرگذار» بجای «معماریکاربردی»
اگه یه کم برگردید عقب خیلی راحت علت این اشتباه رو پیدا میکنید. شما میخوایید که کاربرا توی خونه، خیابون و جمعهای خودمونی که دور هم نشستن، در مورد محصول شما حرف بزنن و از خوبیهاش بگن.
شما میخوایید که کاربرانتون بگن وای عجب برنامه جالبی. بنابر این میرید و یه گرافیست خیلی خوب رو پیدا میکنید و بهش میگید برام یه طرح خیلی زیبا و جذاب بزن. شما فکر میکنید اگه ظاهر برنامهتون خیلی خوب و عالی باشه، کاربرا هم دیگه همه عاشق و شیفته اون میشن. درسته؟ خب این اشتباهه!
شما میخوایید محصولتون کاربر رو شگفت زده کنه، اما کاربر میخواد از محصول شما استفاده کنه.
راه حل:
بهترین رابطکاربری اونه که به کاربر ابزارهایهای ساده و قابل فهم بده و طراحی یه همچین رابطکاربری نیاز به این داره که شما یه طراحی تجربهکاربر و معمار اطلاعات پیدا کنید. برای اینکه این مشکل رو حل کنید، (قبل از یکی از این دو تا) از ورود گرافیست به تیم جلوگیری کنید.
اگه یه تجربهکاربر خوب و یه طراحیگرافیکی متوسط و حتی ضعیف داشته باشید، خیلی بهتر از اینه که گرافیک خوب باشه و تجربهکاربر ضعیف باشه. چون گرافیک در مرحله اول کاربر رو جذب میکنه، اما در نهایت همون کاربر خیلی زود استفاده از محصول رو کنار میزاره. علتش هم اینه که رابطکاربری محصولتون خیلی کاربردی نیست.
اضافه کردن امکاناتی که اعتبارسنجی نشدن
بله، اعتبارسنجی فقط برای ایده نیست. وقتی دارید یه محصولی طراحی میکنید، اصلا چیز عجیبی نیست که توی سرتون پر از امکاناتی باشه که میخوایید بهش اضافه کنید. مخصوصا اینکه یکی از کاربرا پیشنهاد اضافه کردنش رو داده باشه. شما فکر میکنید که اضافه کردن امکانات حتما باعث اضافه شدن ارزش به محصولتون میشه.
بزارید یه مثال بزنم. وقتی ما میریم توی یه مغازه کفش فروشی، میخواییم که کفش بخریم، نه همبرگر. حالا ممکنه یکی از مشتریها گفته باشه که گرسنشه، اما آیا به نظرتون فروشنده باید یه دکه همبرگر فروشی هم توی مغازهاش داشته باشه؟ معلومه که.
از طرف دیگه حتی اگه دکه همبرگر فروشی هم توی مغازه بزاره، آیا اگه کسی ازش همبرگر نخره بازم معقوله که همونجا نگهش داره؟
راه حل:
یه جملهایی از Eric Reis در سایت لین استارتاپ دیدم:
هرچیزی که به محصولتون اضافه میکنید، برای اینکه سرجاش بمونه باید اعتبارسنجی شده باشه.
وقتی یه امکاناتی رو به محصول اضافه میکنید، خیلی مهمه که سیستمهای آماری رو هم چک کنید و ببینید آیا کسی از این محصول استفاده کرده یا نه و اگه نکرده حذفش کنید.
من میدونم که خیلی سخته بخوایید یه امکانی رو که چند میلیون تومن خرج تولیدش کردید رو حذف کنید، اما فقط یه لحظه اون دکه همبرگر فروشی رو گوشه مغازه کفش فروشیتون تصور کنید، احتمالا راحت حذفش میکنید.
شخصی کردن (به خود گرفتن) بازخوردهای کاربران
دقیقا خود من قبل از اینکه با تجربهکاربر (UX) آشنا بشم همین شکلی بودم. از اینکه کاربرا نمیتونستن با چیزی که طراحی کرده بودم کار کنن متنفر بودم. همیشه نق میزدم که چرا کار کردن با یه همچین محصول سادهایی رو بلد نیستن. ذهنیت من این بود که: به من ربطی نداره که کاربرا نمیفهمن، بهتره برن و یه کمی یاد بگیرن.
وقتی کاربر نظرش رو در مورد محصول میده، در واقع داره میگه که من علیرغم تمام علاقهایی که به شما دارم، ولی نمیتونم از محصولتون استفاده کنم. اینجا بدترین اتفاق اینه که ما فکر کنیم داره در مورد خود ما بد میگه و در مقابلش واکنش شخصی نشون بدیم.
شما هرچقدر هم که توی تجربهکاربر متخصص باشید، باز هم نمیتونید همون بار اول بهترین محصول رو تولید کنید.
اما امروز ما فهمدیم که افراد مثل هم رفتار نمیکنن. افراد مختلف در مقابل اهداف مختلف رفتارهای مختلفی رو نشون میدن. شما هرچقدر هم که توی تجربهکاربر متخصص باشید، باز هم نمیتونید همون بار اول بهترین محصول رو تولید کنید.
راه حل:
با تیمتون تعامل داشته باشد و در مورد مشکلات بحث و تبادل نظر کنید. با این وجود یادتون باشه چیزی که شما میسازید فقط قدم اول از طراحی اون چیزه و باید بارهای بار این کارو تکرار کنید.
بازخوردهای منفی کاربران فوقالعاده هستن. باور کنید که ارزش و سازندگی یه فیدبک منفی به اندازه ۱۰ فیدبک مثبته. کاربرای شما میان بهتون میگن که مشکلات کار شما دقیقا کجاست و شما باید از این فرصت برای بهینهسازی استفاده کنید چون خیلی بندرت اتفاق میفته که کاربری وقت بزاره و نارضایتیش رو به شما اعلام کنه.
بهینهنبودن وبسایت برای موبایل
حدود ۲۰٪ از ترافیک وبسایتها مربوط به کاربرانیه که با موبایل اینترنت گردی میکنن. طبیعتا وقتی وبسایتی برای پذیرش کاربران موبایل آماده نیست، این ۲۰٪ رو از دست میده.
غیر از این تعداد کاربران موبایل هر روز داره افزایش پیدا میکنه. طراحی برای موبایل نه تنها باعث میشه اون ۲۰٪ رو هم داشته باشید، بلکه بهتون امکان میده برای آینده هم برنامهریزی کنید.
راه حل:
قبل از طراحی وبسایت حتما مطمئن بشید که برای موبایل بهینهسازی میشه. این روزها به لطف فریمورکهایی مثل Bootstrap و Foundation خیلی راحتتر میشه یه وبسایت واکنشگرا طراحی کرد.
البته صرف استفاده کردن از این فریم ورکها به این معنی نیست که وبسایت کاملا برای موبایل بهینه شده باشه. هنوز هم لازمه که برنامه نویس وبسایت شما از تکنیکهایی مثل Media query استفاده کنه. این تکنیک به شما اجازه میده که مثلا وبسایتتون رو برای وقتی که پهنای صفحه ۶۴۰ پیکس (و یا بیشتر) باشه بهینه سازی کنید.
بین برند شما و کاربرانتون ارتباط احساسی وجود نداره
تجربهکاربر خوب فقط به این معنی نیست که مطمئن بشید کاربرا میتونن از محصول شما استفاده کنن، بلکه یعنی دلیل استفاده رو هم پیدا کنید. وقتی کاربر با برند ارتباط احساسی خوبی داره، خیلی راحتتر از اشکالات کوچیک چشم پوشی میکنه.
وقتی کاربر با برند ارتباط احساسی خوبی داره، خیلی راحتتر از اشکالات کوچیک چشم پوشی میکنه.
برند Apple یکی از اون برندهاییه که به شدت روی مسايل مربوط به سادگی استفاده و زیبایی محصولاتش کار میکنه. Apple خیلی دقت میکنه که شکل و ظاهر محصول با کاراییش و احساسی که شما نسبت بهش دارید همخوانی داشته باشه.
راه حل:
برند سازی به همون سادگی که به نظر میرسه نیست. کاربرای شما هستن که هویت برندتون رو تعریف میکنن. اونها این هویت رو بر اساس شکل و سطح تعامل با شما تعریف میکنن.
اینا مراحلیه که باید برای ایجاد یه برند و رابطه حسی خوب با کاربر دنبال کنید:
- تعیین کنید که شما چه تفاوتی با بقیه دارید
- یه پیام برای برندتون تعریف کنید
- یه ژست خاص بگیرید
- یه اسم انتخاب کنید
- بدید یه لوگو براتون طراحی کنن
- یه فرم کلی گرافیکی طراحی کنید
- یه شبکه از طرفدارنتون ایجاد کنید
- از برندتون محافظت کنید و توسعهاش بدید
به طور خلاصه
کاربری که با تجربه خوش از محصول شما استفاده میکنه، تمایل بیشتری داره که مشتری شما بمونه و محصول شما رو هم به دیگران پیشنهاد بده. اما ممکنه شما با اشتباهاتی باعث بشید که تجربههای بدی هم وجود داشته باشن. اشتباهاتی که ممکنه توسط شما اتفاق بیفتن در حالی که متوجهشون نشدید.
اینجا ۵ تا از این اشتباهات رو که خود من قبل از آشنایی با تجربهکاربر مرتکب شده بودم رو به همراه راه حل نوشتم.
- بهجای «طراحی تاثیرگذار» روی «معماری کاربردی» تمرکز کنید. اگه یه تجربهکاربر خوب و یه طراحیگرافیکی متوسط و حتی ضعیف داشته باشید، خیلی بهتر از اینه که گرافیک خوب باشه و تجربهکاربر ضعیف.
- بدون اعتبارسنجی هیچ امکاناتی رو به محصولتون اضافه نکنید. وقتی یه امکاناتی رو به محصول اضافه میکنید، خیلی مهمه که سیستمهای آماری رو هم چک کنید و ببینید آیا کسی از این محصول استفاده کرده یا نه و اگه نکرده حذفش کنید.
- بازخوردهای کاربرانتون رو به خودتون نگیرید. وقتی کاربر نظرش رو در مورد محصول میده، در واقع داره میگه که من علیرغم تمام علاقهایی که به شما دارم، نمیتونم از محصولتون استفاده کنم.
- وبسایت رو برای موبایل بهینه سازی کنید. حدود ۲۰٪ از ترافیک وبسایتها مربوط به کاربرانیه که با موبایل اینترنت گردی میکنن. طراحی برای موبایل نه تنها باعث میشه اون ۲۰٪ رو هم داشته باشید، بلکه بهتون امکان میده برای آینده هم برنامهریزی کنید.
- بین برند و کاربرانتون ارتباط احساسی ایجاد کنید. وقتی کاربر با برند ارتباط احساسی خوبی داره، خیلی راحتتر از اشکالات کوچیک چشم پوشی میکنه.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.