کالای اولیه قابل عرضه (MVP) و کالای اولیه رضایت بخش

• حدودا 3 دقیقه • 599 کلمه

ایده “کالای اولیه قابل عرضه (MVP)”، طی سال های اخیر بین تولید کنندگان نرم افزار خیلی رواج پیدا کرده. به طور کلی با دست پیدا کردن به MVP، احتمال تولید محصولی که مشتری ها بهش نیاز نداشته باشن خیلی کمتر می شه.

در ارزش اسمی، MVP یه ایده خیلی خوبه چون یکی از ضد الگو های مهم در فرایند تولید محصول یعنی “ایجاد امکانات خیلی زیاد و یا بعضا اشتباه و ناکارآمد که باعث می شن وقت زیادی برای توسعه تلف بشه و در ازای اون هم هیچ بازخورد مناسبی گرفته نشه” رو خطاب قرار می ده.

تمرکز روی “minimum” بودن محصول کار ساده اییه که باعث کنترل اون دسته از تمایلات ما می شه که منجر به ایجاد امکانات صرفا جالب می شن. همینطور تمرکز روی “قابل عرضه بودن” محصول باعث می شه توجه داشته باشیم که اگه امکانات محصول از یه حدی پایین تر باشه، ممکنه غیر قابل فروش و/یا بدون کاربرد بشه.

آیا این همه کاریه که باید انجام بدیم ؟

برای یه سری از کارها این یه راه سر راسته. به عنوان مثال، یه سیستم کسب و کار سازمانی معمولا توی نوآوری در زمینه فن آوری، امکانات، فروش و یا بازاریابی برنده است. همین که یه محصول، حداقل امکانات لازم برای فروش رو داشته باشه، این یعنی همه چیز روبراهه.

اما تو خیلی از موقعیت ها، صرفا دستیابی به MVP برای موفقیت کافی نیست.

استفاده از یه محصول نرم افزاری که صرفا مقرون به صرفه است، مثل ملاقات کردن یه نفر تو بخش مراقبت های ویژه بیمارستانه. با اینکه زنده است اما گزینه خوبی برای خوش گذرانی و تفریح نیست.

برای کالاهای مصرفی، برنامه های SMB، ابزار های نرم افزاری، سخت افزار و یا یه سری از محصولات دیگه، صرفا یه محصول قابل عرضه کافی نیست. استفاده از یه محصول صرفا مقرون به صرفه، مثل ملاقات کردن یه نفر تو بخش مراقبت های ویژه بیمارستانه. با اینکه زنده است اما گزینه خوبی برای خوش گذرانی و تفریح نیست. من شرکت های زیادی رو دیدم که روی تولید MVP تمرکز کردن اما در نهایت نتونسته اونها رو به هدفشون برسونه.

راه جایگزین استفاده از کالای اولیه مورد رضایت مشتریه

چند وقت پیش یه مقاله از Ian Lamont می خوندم که درباره یه مفهوم به نام “Minimum Delightful Product” بود. نمی دونم شما چی ممکنه ترجمه کنید، اما من اون رو “کالای اولیه رضایت بخش” ترجمه می کنم.

اینجا هم minimum با همون مفهوم MVP یعنی “چیزی که نیازه” هست. اما قسمت جالب ماجرا تمرکز روی “رضایت بخش” بودن محصول به جای “قابل عرضه” یا “مقرون به صرفه” بودنه. کاربرا عاشق محصولات رضایت بخش می شن و خیلی سریع تبدیل می شه به قسمتی از کار و زندگی اونها.

وقتی یه محصولی رضایت بخش باشه، چون همونجوری کار می کنه که ازش انتظار می ره، به سرعت احساسش می کنن. محصولات رضایت بخش سریعتر با نیاز های کاربر منطبق می شن، اسمشون دهان به دهان می چرخه و لذت بیشتری هم تولید می کنن.

حالا این سوال پیش میاد که یه محصول رضایت بخش چه مشخصاتی رو باید داشته باشه ؟ این سوالیه که مسلما قبلا توسط اشخاصی بهش پاسخ داده شده و من می خوام نظر شما رو هم در موردش بدونم. پس لطفا نظراتتون رو در بخش دیدگاه ها با من و دیگران به اشتراک بگذارید. از جمع بندی نظرات شما بزودی مطلب جدیدی توی همین پایگاه منتشر می کنیم.

در این مورد نظری دارید؟
شبکه‌های اجتماعی جای بهتری هستن.