یک حکایت ترد و لذیذ از استراتژی محتوا
یه محصول جدید، یه فرصت جدید
توی قفسه سوپر مارکت درست روبروی من نشسته. در حالی که یه لبخند خیلی ملیح و دلنشین روی لباش داره توجه منو به بنری که دستش گرفته و چیزی که با رنگ قرمز تند روش نوشته شده جلب می کنه
چیپس فلفل و سرکه … با طعمی متفاوت، هم اکنون در سراسر آسیا
احتمالا هدف تولید کننده هم همین بوده که منو گول بزنه و شیفته این چیپس از خدا بی خبر بشم. منم که بدم نمیاد گول بخورم و فقط می تونم بگم بزن بریم!
وب قابل حمل همه چیز رو تغییر میده
مث هر آدم کنجکاو و وسواس دیگهایی با گوشیم یه “چیپس فلفل و سرکه” توی اینترنت جستجو کردم و در نهایت تعجب دیدم که فقط یه مورد پیدا شد که اونم خیلی کمکی به من نمیکرد. جز یه شماره مدل و قیمت چیز بدرد بخور دیگهایی نبود.
پشت بستهبندی چیپس آدرس وب سایت کارخونه بود. اما متاسفانه محصول هیچ جای وب سایت لیست نشده بود. جستجو تو وب سایت هم که فقط یه سری خطاهای PHP بهم تحویل داد و اضافه شد به بقیه مشکلات.
خیلی از اشتیاقاتم نسبت به چیپس کم شد اما علیرغم همه این معضلات خریدمش.
بگذارید چیزی در مورد نام تولید کننده نگم و این مطلب بشه تنها مطلب در این مورد تو اینترنت.
فاصله بین استراتژی آفلاین و آنلاین مشهود می شود
پول ها و زمان زیادی روی طراحی و تولید خرج میشه اما در خصوص حضور در عرصه آنلاین چطور؟ خیلی زود شکاف بین استراتژی تولید و استراتژی آنلاین خودشو نشون میده.
یه محصول جدید تولید شده، این خوبه. اما مردم علاقه دارن یه چیز خیلی مشخص بخرن. لازمه بدونن چند سال سابقه داره، ترکیباتش چیه، کجا تولید شده، پدربزرگ تولید کنندش چند تا بچه داشته و غیره.
خوب اگه این اطلاعات یه جایی روی جلدی چیزی موجود نباشه باید بصورت آنلاین دنبالش بگردن. یه شکلی مثل همون کاری که من کردم. البته اگه اون اطلاعات سر جای خودش باشه!
وقتی فروشنده ها در مورد یه محصول به صورت آنلاین یا آفلاین خوب و درست توضیح میدن، خریدار ها هم واقعا دوست دارن توجه کنن. اونها میشینن جلوی وب سایت شما و خوب میخونن، اما اگه چیزی از اطلاعات کم باشه ممکن برن سراغ رقیب شما.
هر محصول یا برند باید یه نمایش آنلاین متناسب با خودش داشته باشه. این نمایش نیاز به یه استراتژی مشخص برای اطلاع رسانی، بازار هدف، توزیع، گردش کار و نگهداری داره.
به پروژه استراتژی محتوا تزریق کنید
من شنیدم که استراتژی آنلاین محتوا در اساس خودش، یعنی چینش صحیح اهداف تجاری و انتظارات مشتری:
- شرکت یه محصول یا خدمات ارائه میده
- مردم یه واکنش هایی نسب به اون نشون میدن (مثلا جستجو، خرید و …)
دقیق تر اینکه ما چشم انداز اهداف تجاری و انتظارات مشتری رو در یه ردیف قرار میدیم و به اونها جهت میدیم. من فکر میکنم شرکتی که چیپس سرکهایی و بعد فلفلی رو تولید کرد در واقع در حال آماده کردن ذائقه من برای تولیدات بعدی خودش بود. تولید و فروش گوشی Xperia arc S داره هزینه تحقیقات روی محصول دیگهایی رو تامین میکنه.
یه پیش داوری در مورد پروژه بعدی شما
شاید همه کاری که باید انجام بشه اینه که تجارت شما به وسیله ابتکارات جدید و در خصوص فعالیتهای جاری بروز باشه. مثلا نمونهایی که در مورد چیپس فلفل و سرکه اوردیم یه نمونه خوب بود. همونطور که حدس زدید یعنی باید نسبت به محصول جدید بروز میبودن.
حالا برای اینکه همچین وضعیتی پیش نیاد باید بشینید پشت میزتون و راهی پیدا کنید که همه کارکنان با پروژه درگیر بشن:
- سوالات زیادی بپرسید
- تلاش های یه شرکت نوپا رو برای برنامهریزی کوتاه و بلند مدت درنظر بگیرید
- برای همه تغییراتی که به ناچار از راه می رسن آماده بشید
- مطمئن بشید که همه تلاش های جدید قابل تحمل هستند
یه استراتژیست محتوا اینجا میتونه اثر زیادی داشته باشه، اما فراموش نکنید که دوای همه درد ها نیست. بعضی پروژهها ممکنه از مسائل مربوط به مقیاس پذیری، تصمیمات غیر عاقلانه و یا مشکلات موروثی سازمان آسیب دیده باشن.
کاری که یه استراتژیستمحتوا میتونه انجام بده دنبال کردن استانداردها برای ایجاد یه روند آنلاین خوبه. اونها میتونن مطمئن بشن که مخاطبان به اثر گذارترین روش ممکن هدایت شدن. همچنین میتونن پروژه رو در هر لحظه بررسی کنن که با یک چشم انداز متعادل حرکت کنه.
حالا وقتی پروژهتون به موفقیت رسید من میتونم بهتون یه توصیه خیلی خوب هم بکنم. اونم اینه که حتما خودتون رو یه چیپس فلفل و سرکه مهمون کنید.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.