کنترل و خودگردانی
یکی از سختترین کارها در مدیریت یک تیم تغییر الگوی «کنترل» به «خودگردانی» در ذهن مدیران و افراده.
فرهنگ سازمانهای سلطهجو تماما بر کنترله. مدیران ارشد تقریبا باید در مورد جزییترین مسایل تصمیمگیری کنن. سوال از مدیر اولین راهکاریه که به ذهن همه (در مواجهه با یک مشکل) میرسه.
بنابراین همه کنترل کردن و کنترل شدن رو یاد گرفتن.
البته اگه از مدیران بپرسید از این وضع ناراحت هستن. هیچ کس دوست نداره که فرصت نفس کشیدن نداشته باشه. خودگردانی آرزوی همه است. فقط وقتی به روشها نگاه میکنیم، نتیجه همون کنترله.
کنترل به ما احساس قدرت میده. خودگردانی اما باعث میشه فکر کنیم داریم قدرتمون رو از دست میدیم و مدیران قدرت طلب اینجا با مشکل مواجه میشن.
خودگردانی در حل مشکلات فردی، تعاملات سازمانی، رفع تناقضات، تعریف مسئله، حتی پیداکردن راه حل، جزییات مالی ساده، هدفگذاری، دسترسی به استراتژی و همه اینها یعنی فرصت برای فکر کردن به مسایل مهمتر برای مدیران ارشد.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.