مارپیچ مرگ!

• • 174 کلمه

احتمالا بارها این رو دیدید. فروشنده‌ایی که کسب‌و‌کارش رونق زیادی نداره، پس پول کمتری صرف تهیه اجناس جدید میکنه. بنابر این مشتری‌ها تنوعی توی محصولاتش نمی‌بینن و ازش کمتر خرید میکنن.

پزشکی که خیلی مراجعه کننده نداره، پس خیلی روی آموزش خودش و کارمندانش سرمایه گذاری نمی‌کنه. بنابراین بخشی از همین مراجعه کنندگان فعلیش هم به دلیل نارضایتی دیگه نمیرن پیشش.

روزنامه‌ایی که خیلی تبلیغ‌دهنده نداره،‌ بنابر این کمتر روی تولید محتوا و داستان‌های جذاب کار می‌کنه. به همین دلیل مردم هم هر روز کمتر روزنامه رو میخونن، پس تبلیغ‌دهنده‌ها هم کمتر تمایل پیدا میکنن به روزنامه تبلیغ بدن.

خیلی از کسب‌و‌کارها کاری برای بهتر شدن اوضاع انجام نمیدن. فقط منتظر می‌مونن تا اوضاع خودش یه جوری بهبود پیدا کنه.

همین دقیقه، هرچی پول، مشتری یا سرمایه که در اختیار دارید … به جای اینکه توی مارپیچ مرگ رهاش کنید تا هدر بره، بهتره در مسیر بهتر شدن اوضاع ازش استفاده کنید. یه محصول جدید اضافه کنید، یه تغییری توی یه قسمتی از امکانات بدید، یه حرکتی بکنید.

تغییر سخته،‌ اما از مرگ بهتره.

در این مورد نظری دارید؟
شبکه‌های اجتماعی جای بهتری هستن.