طراحی هم گناهکاره
چند بار تا حالا پیش اومده که به دیگران پزشک پیشنهاد بدید؟
چند وقت یه بار این کار رو انجام میدید؟
آیا نتیجه درمان بقیه بیماران پزشک رو آنالیز و ارزیابی می کنید؟ میسنجید که چقدر ازش راضی بودن؟ با بقیه پزشکان متخصص شبیه به خودش مقایسهاش میکنید؟
یا اصلا نحوه برخورد و رفتار پزشک یا منشیهاشون روی انتخابهای شما تاثیر جدی داره؟
حالا در مورد حسابدارها، وکیلها یا مربیان ورزشی چطور؟
اما به نظر شما با این دنیای مملو از امکان مقایسههای پیشرفته، مردم هر چندوقت یه بار دارن به همدیگه برندهای گوشی هوشمند و لپتاپ پیشنهاد میدن؟
همه این لفاظیها واسه اینه که بگم ما در داستان پزشک و وکیل و مربی، خیلی تمایلی هم به این ارزیابیها نداریم. ما خیلی نمیخوایم وقتمون رو برای این چیزها صرف کنیم. ما یه نیازی داریم و اونها هم بلدن چطور رفعش کنن.
اما طراحی محصولات دیجیتالی روش زندگی مارو کمی پر استرستر کرده. حالا برای خریدن یک گوشی ساده وسواس خیلی بیشتری به خرج میدیم. بیشتر نگرانیم و وقت بیشتری هدر میدیم تا یه انتخاب ساده داشته باشیم. همه اینها ناشی از ابزارهای زیادیه که در اختیارمون هست و همه مسئولیت انتخاب رو کاملا به خود ما سپرده.
رویکردی هست که فکر میکنیم هرچه بیشتر امکانات بدیم، تجربه بهتری فراهم کردیم. اما در دام اتلاف وقت و انرژی برای حساسیتهای بعضا نامعقول گرفتار میشیم.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.