گرفتاری در مشکلات خالص
تنها مشکلاتی که باقی میمونن مشکلات خالص هستن. مشکلات ناخالص اگه مهم بودن تا حالا حلشون کرده بودیم چون راهحلهای خیلی واضح دارن.
این مشکلات خالص هستن که مارو گیرمیندازن.
خالص هستن چون محدودیت دارن، محدودیتهای غیرمنعطف، محدودیتهایی که ما رو توی تله نگه میدارن. من از شغلم متنفرم، به شغلم نیاز دارم، هیچ راهی نیست که ترکش کنم، نمیتونم نقل مکان کنم، خانوادهام اینجان و غیره.
ما انسان هستیم و این کاریه انجام میدیم، حصار میکشیم و مرز تعیین میکنیم. بعد همینا میشن محدودیتهایی که ما رو تو تله میندازن.
احتمالا برند یا محصول شما هم مشمول همین قانونه. کارخونه ما قراره فقط فلان تولید کنه، اما فلان خیلی مشتری نداره، یه رقیبی همین رو با نصف قیمت میفروشه، هیات مدیره نمیخواد هیچ اقدامی بکنه و غیره.
هیچ راهی وجود نداره که یه مشکل خالص رو حل کنید، چون هر راه حلی نیازمند برداشتن یه محدودیت تغییر ناپذیره.
اما یه راه حلی هست.
برای حل کردن یه مشکل خالص باید اول ناخالصش کنیم. نه اینکه فقط یکی از محدودیتها رو تقلیل بدید، بلکه کلا حذفش کنید. کارخونه رو تعطیل کنید، از شغلتون استعفا بدید، محصول رو کلا عوض کنید، هیات مدیره رو نادیده بگیرید و غیره.
اگه قراره خیلی نرم و دردناک شکست بخوریم، باید یکی از محدودیتها رو منفجر کنیم، با دردش مواجه بشیم و بعدش دیگه با سرعت رو به جلو حرکت کنیم.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.