به افتخار صفحات خالی
یک دوستی کتابی رو برام فرستاد که خودش روش کار کرده بود. محتوای کتاب فوقالعاده است، اما طرح جلد روی کتاب به طرز شگفتآوری متوسطه. کاملا برام روشنه که چطور به این جلد رسیدن. یه پیشنهاداتی بوده، چند تا جلسه، یه سری توافقات و یه مهلت زمانی. مهلت سر رسیده، توافقات حاصل نشدن و در نهایت یه جلدی طراحی شده که با قدرت کتاب برابری نمیکنه.
به نظرم اگر با یک جلد سفید و خالی منتشر میشد بهتر بود.
هر شرکتی سالی یکبار یه محصول یا خدمات جدید عرضه میکنه. سالی یک بار یه نفر هست که بگه «با توجه به شرایط» یا «به خاطر بعضی محدودیتها» یا «با این زمانی کمی که در اختیار داشتیم» … این بهترین کاری بود که میشد انجام بدیم. منم میگم هیچی منتشر نکنید بهتره.
توی یکی از سمینارها، مدیران محصول رو تشویق کردم به اینکه اگر یه چیزی در حد متوسطه و این بهترین کاریه که تیم محصول میتونن انجام بدن، از قبول کردنش خودداری کنید. بارهای اول شوکه میشن. ممکنه حتی شغل شما در معرض خطر قرار بگیره. اما بعدش متوجه یه چیزی میشید. کیفیت بالا میره. خیلی سریع.
وقتی کارآموز شرکت خودروسازی دوو بودم، به این میگفتن Kanban. اگه یک قطعهای عالی نباشه، کارگر از نصبش کردنش خودداری میکنه. در نتیجه خط تولید متوقف میشه. این درحالیه که چرخش مداوم خط تولید یه اصل بلامنازع است. حدس بزنید چی میشه؟ برای اینکه خط تولید متوقف نشه، همه چیز هر روز بهتر میشد. خیلی سریع.
اگه یک روز به خاطر متوسط بودن، از انتشار یه محصول، خدمات، خبر، مقاله یا فیلم جلوگیری کنید، همه به عنوان یه اتفاق عجیب بهش نگاه میکنن. اما چیزی که همه بعدا بهش اعتراف میکنن اینه که همه چیز داره بهتر میشه.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.