تقلید و بلوغ
ایلیا معترضه که بین بچههای هم سن و سالش هیچ کس اسمش ایلیا نیست، اما هم اسم علی (برادر بزرگش) زیاده. منم که بچه بودم از اینکه هم اسم خودم (امید) خیلی کم بود خوشحال نبودم. بعدها متوجه شدم همه بچههایی که اسمهای کمیاب داشتن کم و بیش از این موضوع ناراضی بودن.
وقتی به کسب و کارها نگاه میکنیم همین روند رو توی مسیر بلوغ اونها هم میبینیم. برای من تمایل مدیران یه سازمان برای شبیه بودن به رقیب یکی از نشانههای مهم نابالغ بودن اونهاست. عمدتا ما وقتی با مدیران در خصوص طراحی مجدد صحبت میکنیم، اونقدر در خصوص نوع طراحی به یک نمونه کپی شده وابسته هستند که باعث میشه نتونن به یک برنامه بلند مدت فکر کنن.
به موازات اینکه کسب و کارها به مراحل بالاتر بلوغ میرسن درک بیشتری نسب به ارزشها و الگوهای خودشون پیدا میکنن. کشف میکنن کجا مفید هستن و کجا نیستن. به چه کسانی باید و به چه کسانی نباید سرویس بدن.
بلوغ باعث میشه درک عمیقتری نسبت به یگانه بودن پیدا کنیم. از این رو کمتر هم تقلید کنیم.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.