واقعیتهای بازار
شاید برای شما بین واقعیت و حقیقت تفاوتی وجود نداشته باشه، اما من میخوام بین این دو تا فرق بگذارم. من فکر میکنم حقیقت چیزیه که در اصل و جوهره هر چیزی نهفته است، اما واقعیت تعریف ما از همون چیز بر اساس زاویه دید ماست.
آسمان بالای سر ما پر از صور فلکیه. دب اکبر و دب اصغر یکی از معروف ترین صورتهای فلکی هستن. چند تا ستاره که وقتی کنار هم قرار گرفتن مثل یک خرس به نظر میرسن (یا باید برسن). گذشته از اینکه چقدر واقعا شبیه خرس هستن، تصور کنید اگه سیاره ما در نقطه دیگهایی از کیهان قرار گرفته بود، ما چینش این ستارهها رو چطور میدیدم؟ شاید دیگه شبیه دمپایی بود، نه خرس.
ما هیچ وقت نمیتونیم بفهمیم که در حقیقت این ستارهها کنار هم چه شکلی رو میسازن، چون هیچ وقت فرصت پیدا نمیکنیم از طرف دیگهایی بهشون نگاه کنیم. اما در واقعیت از سمتی که ما میبینیم اینها شبیه خرس هستن.
بالا و پایین، پیروزی و شکست، کم و زیاد، پیشرفت و عقبگرد و همه چیزهایی که ما در بازار میبینیم همگی واقعیتهایی هستن که اگه از سمت دیگهایی بهشون نگاه کنیم تغییر ماهیت میدن. خوشبختانه در این مورد فرصت و امکانش رو داریم.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.