ماورای حد و مرزها

• حدودا 2 دقیقه • 245 کلمه

بعضی وقتها افرادی پیدا میشن که به من می‌گن فلان حرفت رو دوست نداریم چون بعضی حد و مرزها رو نادیده گرفتی. بهم میگن تو بیشتر از حدت داری حرف میزنی. از اینکه دارم در مورد چیزی فراتر از حد و حدود تعریف شده خودم مینویسم عصبانی میشن.

در واقع درست میگن، من همین کارو میکنم، چون هیچ وقت یادم نمیاد حد و مرزی رو پذیرفته باشم.

برندها هم همیشه با همین موضوع روبرو هستن. مصرف‌کننده‌ها براشون حد و مرز تعیین می‌کنن. اپل اجازه نداره کفش ورزشی تولید کنه، نایکی هم اجازه نداره کامپیوتر بسازه. جالب‌تر اینه که طراحان و کارآفرین‌ها خودشون خیلی بیشتر از مصرف‌کننده‌ها به این حد و مرزها اعتقاد پیدا میکنن.

یه محصول یا خدماتی که خوب طراحی شده (یه چیزی که ما واقعا قبولش داریم)، مجوز پیدا می‌کنه هرکار دیگه‌ایی هم انجام بده. اسنپ میتونه هم رزرو تاکسی باشه هم رستوران، چون چیزی که ساختن رو دوست داشتیم. توی کره جنوبی برندهای زیادی وجود دارن که بهشون اجازه داده شده هرچی دوست دارن بسازن. از ماشین لباس‌شویی تا خودرو. گوگل اجازه داره هم سرویس ایمیل باشه هم عینک.

البته من نمیخوام بگم که از فردا برید با برندتون دیوونه بازی در بیارید. هواپیمایی آسمان روزانه صدها مسافر رو جابجا میکنه، اما خیلی بعیده که به این زودی‌ها بخواد چادر مسافرتی تولید کنه. من میگم وقتی بهتون اجازه داده شده با یه نفر حرف بزنید، اگه بتونید براش یه محصول یا خدمات جدید بسازید، این یه راه خیلی هوشمندانه برای رشد کردنه.

در این مورد نظری دارید؟
شبکه‌های اجتماعی جای بهتری هستن.