عوارض نقشه راه
درک ما از راهی که ما رو از شیراز به اصفهان میرسونه دو تا منبع داره. تجربه و داده.
ما این راه رو چند بار رفتیم و میدونیم کجا باید پیچید، کجا باید توقف کرد و کجا راه بازه و میشه با حداکثر سرعت حرکت کرد.
یک سری ابزارهای مسیریاب هستن که بر اساس دادههای موجود از سازمان راهداری، مسیرها و جاده رو میشناسن و به ما میگن باید چه تصمیمی بگیریم.
اما چرا نقشهراه ما در کسب و کارها اینطوری نیست؟ ما بیشتر به پیشگویی و رمالی متکی هستیم. من میخوام برم شیراز، نه تجربه دارم و داده. یه نقشه ترسیم کنیم که ببینیم با چه خطراتی مواجه هستیم. این عاقلانه نیست.
این نقشهها برای ما یک امنیت کاذب میسازن. ما مدام فکر میکنیم مسیری که ترسیم کردیم مسیر امنیه و بعد با شوکهای مداوم مواجه میشیم.
وقتی داریم در تاریکی حرکت میکنیم، چراغقوه رو باید انداخت جلوی پا یا چند قدم جلوتر.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.