غیر منتظره

دوست علی در حالیکه یه بلال رو با دندان نگهداشته و نیشخند میزنه پشت در ایستاده به گمان اینکه علی در رو باز می‌کنه، اما من باز کردم. خیلی دست‌پاچه شد، نزدیک بود خفه بشه.

این اتفاق مدام تکرار میشه. هدف‌گذاری می‌کنیم، برنامه می‌ریزیم، خلاقیت به خرج می‌دیم،‌ زمینه‌سازی می‌کنیم، امکانات جدید فراهم می‌کنیم، و بعد درست همون زمانی که منتظریم اتفاق خوب بیفته یه چیز غیر منتظره پیش میاد.

زندگی حرفه‌ای، سازمان، شغل، کسب‌و‌کار و حتی خانواده ما مدام در معرض اتفاقات غیرمنتظره است چون ما از قبل براش آماده نشدیم.

خاطرات تلخ

فردی می‌گفت: «از فلانی خوشم نمیاد»

پرسیدم: «چرا؟»

معلوم شد چند سال پیش با هم یه کاری انجام دادن اما خوب پیش نرفته. وقتی وارد جزییات میشی می‌بینی اصلا یادش هم نمیاد که اصل مشکل چی بوده، چه چیزی توی پروژه درست پیش نرفته یا چقدر ضرر مالی داشته. تنها چیزی که یادش میاد اینه که ازش خوشش نمیاد.

همیشه همینطوره. ما مسایل مالی رو فراموش می‌کنیم، اما بی‌عدالتی، بی‌احترامی و حال بدی که در لحظه داریم به یادمون می‌مونه.

حسابدارها باید به اعداد و ارقام اهمیت بدن، اما شما، طراحان تجربه کاربر، باید به خاطرات اهمیت بدید.

سوالاتی برای نوکارآفرین‌ها

آیا نسبت به جریان نقدی‌تون آگاهی دارید؟ برای یه ماهی توی یه رودخونه اهمیتی نداره که عمق آب شش‌متره یا یک سانتی‌متر. تا وقتی که صفر نشده، اوضاع خوبه. نقطه صفر شما کجاست؟ برای اینکه بتونید به شنا کردن ادامه بدید چه اقدامات پیشگیرانه‌ایی انجام می‌دید؟

دارید تلاش می‌کنید که سود‌ ده باشید یا اینکه سربه‌سر بشید؟ یه کسب‌و‌کار می‌تونه میلیاردها تومن ارزش داشته باشه ولی سود‌ ده نباشه. از طرف دیگه یه کسب‌و‌کاری می‌تونه ارزش زیادی نداشته باشه، اما سود فراوانی ایجاد کنه (مثل مطب دکترها). خوب اینه که همزمان وقتی دارید ارزش رو بالا می‌برید سوددهی کارتون هم بالاتر بره.

نقش شما چیه؟ می‌خواید کارآفرین باشید یا مالک؟ مالک رییسه، امنیت شغلی داره و سود بیشتری می‌بره. کارآفرین کسیه که خودش رو توی موقعیت‌های غیرممکن قرار می‌ده و دنبال مشکلاتی می‌گرده که برای حل کردنش باید از وجودش مایه بگذاره. هر دو خوبن، اما باید انتخاب کنید.

آیا تیم سازی هم می‌کنید؟ بعضی کارآفرین‌ها فقط می‌‌‌‌‌‌‌‌خوان هزینه و زحمت رو کمتر کنن. بعضی دیگه تلاش می‌کنن یه سازمان بسازن،‌ تمرین میدن و رهبری می‌کنن.

چه جور ریسکی رو می‌پسندید؟ ریسک احساسی، ریسک مالی، ریسک اعتباری. آیا حاضرید آبرو و اعتبارتون رو بگذارید وسط؟

و سوالی که از همه مهمتره. چرا؟ چرا می‌خوایید همه کارها رو انجام بدید؟

من بازنشر میدم چون

حرف‌ها و ایده‌ها دست‌به‌دست می‌چرخن چون مردم تصمیم می‌گیرن بازنشرش بدن. برخی از دلایل بازنشر دادن اینها هستن:

  1. من بازنشر میدم چون باعث میشه احساس کنم بخشنده و سخاوتمند هستم.
  2. چون وقتی دیگران از چیزی که کشف کردم مطلع می‌شن حس می‌کنم باهوشم.
  3. چون به نتیجه و دستاوردی که برای شما (به عنوان تولید‌کننده ایده) داره اهمیت می‌دم.
  4. چون مجبورم. وقتی یه چیز جدید می‌بینم باید به دیگران هم بگم.
  5. چون برام نفع مستقیم مالی داره (بازاریابی، همکاری در فروش).
  6. چون با مزه است و تنهایی خندیدن لذتی نداره.
  7. چون تنهام و بازنشرش باعث میشه موقتا احساس کنم توی جمع قرار گرفتم.
  8. چون عصبانی هستم و می‌خوام دیگران هم با عصبانیت من همراه بشن.
  9. چون می‌تونیم دسته جمعی نفع ببریم (تخفیفان، نت‌برگ، شیراز‌تخفیف).
  10. چون تو ازم خواستی و برام سخته بهت نه بگم.
  11. چون با این‌کار می‌تونم باعث ایجاد ارتباطات جدید بشم و کامیونیتی‌سازی برام جذاب و مهمه.
  12. چون سرویس یا خدمات شما وقتی خوبه که دوستام هم باشن (اینستاگرام، توییتر،‌ تلگرام).
  13. چون اگه بقیه هم از این موضوع با خبر باشن احساس خوشحالی می‌کنم.
  14. چون شما دارید حرفی رو می‌زنید که گفتنش برای خودم سخته (یک مطلب وبلاگی،‌ یه کتاب).
  15. چون یه نفر هست که برام خیلی مهمه و دونستن این موضوع خوشحالش می‌کنه.
  16. چون وسط این همه مشکل به یه کم تفریح و سرگرمی هم نیاز دارم.
  17. چون اگه می‌خوایم پیشرفت کنیم حق همه است که خبردار باشن.
  18. چون با اینکار جلوی سواستفاده بقیه رو از ناآگاهی مردم می‌گیرم.
  19. چون این شغلمه.
  20. من بازنشر میدم چون واقعا بابت اینکه تجربه‌ات رو باهام به اشتراک می‌گذاری احساس دین می‌کنم و تنها کاری هم که برای جبران می‌تونم انجام بدم اینه که بازنشرش بدم.

اعداد نامشهود

بینش مدیران دو نوعه:

نوع اول حجم فروش، تعداد کاربران فعال، نرخ تبدیل،‌ تعداد سفارشات ثبت شده،‌ ارزش متوسط هر سفارش و از این قبیل رو می‌بینن. اینها چیزهایی هستن که می‌تونن صفر یا هزار باشن. یه عدد مشهود که قابل اندازه‌گیریه.

نوع دوم بلوغ فکری سازمان، شادابی همکاران، چابکی تیم، کیفیت تعامل،‌ وفاداری مشتریان و از این قبیل رو می‌بینن. برای اینها هیچ چارت و نمودار قابل رویتی وجود نداره.

مدیر هر سازمانی که باشید، توجه به اعداد نامشهود شاید در کوتاه مدت چیزی به کارنامه‌کاری شما اضافه نکنه،‌ اما در بلندمدت برای همه قابل رویت خواهد بود.