پرسش یا پاسخ

به دو روش میشه مفید بود:

  • به سوال‌ها پاسخ بدید
  • سوال بپرسید

بی وقفه سوال بجا و درست پرسیدن خودش یه حرفه بلند مدته،‌ چون اغلب هیچ‌کس جواب درست و دقیقی برای همه چیز نداره.

رقابت

وقتی در مورد دلیل رها کردن ایده‌ها از آدم‌ها سوال می‌پرسم، دلیل شماره یک‌شون اینه که «فهمیدم یه نفر قبلا انجامش داده.»

یا مدل‌های دیگه اینه که «ایده من چیز جدیدی نداشت» یا حتی اونهایی که شروع کردن و بعد میگن «آخه یه رقیب پیدا کردیم.»

اما دو خبر مهم و بزرگ برای شما:

۱. رقیب شما رو اعتبارسنجی می‌کنه. بهتون اجازه میده که به جای بله یا خیر به این یا اون فکر کنید. کار طبقه‌بندی کردن رو براتون راحت می‌کنه. حتی قیمت‌گذاری آسون‌تر میشه چون یه چیزی هست که باهاش مقایسه بشید.

۲. حدود ۷.۵ میلیارد نفر روی زمین زندگی می‌کنن. حتی اگه لیف دست باف یا چاقوی دست ساز تولید می‌کنید، اونقدر آدم توی بازار هست که هرگز نمی‌تونید همه اونها رو به سمت خودتون بکشونید.

دلایل خوب زیادی برای تعطیل کردن یه پروژه وجود داره، اما رقیب داشتن یکی از اون دلایل نیست، حتی اگه رقیب‌تون گوگل باشه.

دسته سوم وجود نداره

آدم‌ها توی دو دسته قرار می‌گیرن:

  • اونهایی که دنبال پایداری، پیوستگی، مقرون به صرفه‌گی و تضمین (برای هرچیزی) میگردن.

  • اونهایی که ماجراجویی می‌کنن،‌ به دنبال اکتشاف هستن و می‌خوان یه تغییری توی جهان بوجود بیارن.

ما می‌تونیم توی هر یک از این دسته‌ها باشیم. کائنات به هر دو نیاز داره و بهشون پاسخ می‌ده. اما مهمه که برند،‌ شغل و ژستی رو انتخاب کنیم که با دسته‌بندی ما همخوانی داره. در غیر این‌صورت شکست بسیار بدتری می‌خوریم.

نکته: دسته سوم یعنی «ماجرایی جویی پر ریسک، بدون شکست» وجود نداره.

بازاریاب ها به بهینه سازی اهمیت نمی دن!

اگه بخوام صادق باشم من از این موضوع تعجب نمی کنم. تا قبل از ورود به دنیای دیجیتال، هزینه بهینه‌سازی خیلی بالا بود. به جاش بازاریاب ها سعی می‌کردن با آدم‌های بیشتری در ارتباط و امیدوار به تبدیل شدن بعضی از اونها باشن.

اغلب وقتی وارد یه پروژه میشیم اولین چیزی که نظرمون رو جلب می‌کنه نرخ پایین تبدیله. نیم درصد،‌ کمی پایین‌تر یا بالاتر. خیلی فرقی نمی‌کنه،‌ در هر حال این نرخ تبدیل چیزی نیست که بتونه کسب و کار رو به سمت موفقیت ببره.

هر روز یک کمپین جدید،‌ یه ایده و یا کانال جدید تبلیغاتی،‌ همکاری مشترک با یه بیزنس دیگه برای به اشتراک گذاری بانک مشتریان، ارسال ایمیل به ۵۰ هزار نفر دیگه و اگه فقط نیمی از انرژی صرف شده برای اینها صرفا بهتر کردن نرخ تبدیل بشه بهره‌وری ۲ تا ۳ برابر افزایش پیدا می‌کنه.

چی ارزشمندتره؟ بیشتر دیده شدن با صرف بی پایان منابع و انرژی یا بهتر ارتباط برقرار کردن با تعداد محدود‌‌‌‌‌‌‌تر اما در یک رابطه نسبتا طولانی؟

قدرت شگفت‌انگیز تغییرات آرام

بیشتر سیستم‌های موجود (سازمان، شهر، حکومت) نسبت به فشار و شوک‌های خارجی منعطف هستن. اگه اینطور نبود تا امروز ماندگار نمی‌شدن. زمین لرزه آسیب می‌زنه و شرایط اورژانسی میشه، اما سیستم سرجاش می‌مونه.

و ما هنوز هم فقط حواسمون به مسایل اورژانسیه.

چیزی که اقتصاد موسیقی رو تغییر داد صرفا یه اتفاق ساده و ناگهانی نبود. یک سری تغییرات سریالی آرام بودن که طی دو دهه رخ دادن. همه تغییراتی که به سی‌دی منتهی شدن.

سیگار تا به امروز خیلی بیشتر از تروریست‌ها آدم کشته. ولی این برای ما اونقدرها هم دراماتیک نیست.

زندگی حرفه‌ای شما با یک مصاحبه کاری بد، مذاکره ناموفق یا بدشانسی خراب نمیشه. البته می‌تونه کمک کنه (یا صدمه بزنه) اما تاثیر یه اتفاق اونقدر نیست که بتونه چیزی رو برای همیشه تغییر بده.

تغییرات آرام دارن چشم‌انداز کسب‌و‌کارها رو تغییر میدن و هر سیستمی که پیش از دوران دیجیتال ایجاد شده در خطره. تغییرات آرام توی دنیای بازاریابی الان در دهه دوم بسر میبرن و میتونن روی همه کسب‌و‌کارها تاثیر بگذارن‌.

تغییرات فرهنگی با تغییر در عادت و فناوری خیلی آرام محصولات و سیستم‌هایی که زندگی ما رو تغییر دادن رو از دور خارج می‌کنن. بنابراین مراقب تغییر در سیستم، فرایند و انتظارات باشید. اینا چیزهایی هستن که تغییر ایجاد می‌کنن، نه اتفاقات بزرگ.

در نهایت: نگران چیزهایی که دیروز (یا یک ساعت پیش) اتفاق افتادن نباشید. روی چیزهایی تمرکز کنید که ده سال پیش رخ‌دادن و فکر کنید چه‌کاری میشه انجام داد که طی شش ماه یا یک سال یه تاثیر بزرگ داشته باشه. اخبار روزمره فقط آزاردهنده نیستن، بلکه ممکنه توجه شما رو از چیزهایی که واقعا اهمیت دارن دور کنه. جهان هرچه پیشرفته‌تر میشه، میفهمیم که تغییرات نرم و آهسته که طی سالها اتفاق می‌افتن اهمیت بیشتری دارن.