مسئولیت شما در مقابل نسل بعدی
محمد رشیدی توی یکی از توییتهاش نوشته:
«در استارتاپ رشد و ترفیع و تنفیذ و .. باید بر پایهی شایستگی کسب شده باشه، نه پتانسیل پیشرو. ایجاد عناوین و سمتها در شرکت، به خودیهخود چالش ایجاد میکنه. با دادن سمت به افراد نابالغ به رشدتون آسیب نزنید»
به این فکر میکردم که اکثر جوانهای موفق این چند سال اخیر (از ۱۳۹۰ به بعد) چطور به بلوغ رسیدن؟ نسل نوی کارآفرینان ما همه محصول قرار گرفتن در سمتهایی هستن که احتمالا هیچ کدوم آمادگی لازم برای پذیرفتنش رو نداشتن. البته نتیجه خوب بوده.
این چرخه مدام در حال تکراره. مدیران ارشد به نسل بعدی اعتماد نمیکنن و فرصت پخته شدن رو ازشون میگیرن. نسل جدید شروع میکنن به تکرار اشتباهات نسل بعدی تا وقتی خودشون پخته میشن و باز همین کارو با نسل بعد میکنن.
با اینکه مبنای این نظر برام قابل درکه، اما فکر میکنم این نسخهایی نیست که بشه برای همه استارتاپها پیچید. هر کسبوکاری باید بدونه علاوه بر رشد اقتصادی، باید بخشی از مسئولیت پرورش نسل بعدی رو هم بدوش بکشه.
رانندههای شخصی من
من بیش از ۱۰۰ تا راننده شخصی دارم که همه همیشه یه جایی اطراف خونم به شعاع ۲ تا ۳ کیلومتر منتظرن تا بهشون مقصدم رو اعلام کنم و بیان دنبالم. به همین دلیله که بندرت حتی سالی یکبار لازم میشه خودم پشت فرمان بشینم.
جالبه بدونید هزینه ماهیانهام برای استخدام این تعداد راننده کمتر از ۳۰۰ هزار تومان در ماه میشه. جالبتر اینکه شما هم میتونید با همین هزینه این تعداد راننده استخدام کنید.
فقط کافیه از فرصت خوبی که سرویسهایی مثل اسنپ، تپسی و … در اختیار شما قرار میدن استفاده کنید و به هر بهانهایی تک سرنشین خودروی شخصیتون رو بیرون نیارید.
اینطوری برای محیط زیست هم بهترید.
نظم یا هوش؟
ما هنوز بیشتر میپسندیم که به خاطر هوشمون تحسین بشیم، تا نظممون. چون برخی مطالعات نشون داده افراد باهوش اغلب بینظمتر هستن، اینطور برداشت کردیم که منظمها هوش چندانی ندارن.
اما برخی مطالعات دیگه هم نشون میده که نظم در بلند مدت باعث میشه باهوشتر بشیم. چند سال پیش مطالعاتی در دانشگاه پنسیلوانیا انجام شده بود که این موضوع رو تایید میکرد.
طی این چند سالی که با شهرفافا همکاری میکنم به تعدادی از همکاران کمک کردیم در کارهاشون نظم بیشتری داشته باشن. به طرز چشمگیری دیدیم هوشمندی در کارشون افزایش پیدا کرده، حتی بیشتر از کسانی که هوش بالایی داشتن.
چیزی که تجربه به ما نشون داده اینه: با نظم تدریجا هوش رو بدست میارید، اما با هوش بیشتر بهانه میسازید برای نبود نظم.
معمارها
اینها مهمترین متخصصین عصر جدید هستن.
نیما سرائیان مطلبی از قول ریچارد تیلر «برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۷» در مورد «معماران انتخاب» نوشته بود:
هر کسی که ساختمان، منوی غذا یا اطلاعات ارائهشده به مشترکین آب و برق را طراحی میکند، معمار انتخاب است. معماران انتخاب تلاش میکنند تا با اثرگذاری بر رفتار انسانها کمک کنند تا به زندگی شادتر، طولانیتر و پسندیدهتری برسند. آنها اثرگذاری بر رفتار انسانها را معماری میکنند.
درست حدس زدید، باید پرسیم این همون معماری اطلاعات نیست؟
وقتی منتظرید نقل قولی از برنده جایزه نوبل اقتصاد بشنوید، شاید خیلی براتون غیر منتظره باشه که بر خلاف انتظار، بجای پرداختن به عرضه و تقاضا، موضوع حرفش یکی از اساسیترین حوزههای طراحی تجربهکاربر یعنی معماری اطلاعات باشه.
معمار سازمانی، معمار اطلاعات، معمار طراحی، معمار تیمی، معمار نرمافزاری و بطور کل همه چیز نیاز به معمار داره. این به ما نشون میده، چرا همچنان باید به دنبال استخدام معمارها باشیم.
مثل یک امپراطور پارسی
اغلب برندها فقط میدونن که بیشتر میخوان. توی کارزار «سهم از بازار» روشهای مختلفی از رقابت برای گرفتن سهم بیشتر پیدا میکنید. این بین اما برخی برندهای هوشمند عصر ما رویکرد جالبی اتخاذ کردن.
شیائومی یک برند با کیفیت چینی به حساب میاد که طی مدت نسبتا کوتاهی تونسته بدون جنگ و خونریزی سهم قابل توجهی از بازار بدست بیاره. وقتی همه درگیر زیادهخواهی هستن خیلی با تامل و هدفمند روی جلب رضایت جامعه مشتریان بالقوه خودش تمرکز کرده و بدون اینکه حریصانه نگاهش به سمت همه انواع بازارها منحرف بشه، در حال بدست آوردن «سهم منصافه» خودش از بازاره.
دنیای برندسازی در حال تغییره. هنوز خیلی از برندها تمرکزشون فقط روی خارج کردن رقبا از چرخه است. اما اگه هوشمند باشید به سبک امپراطورهای هخامنشی با پیام صلح کشورگشایی میکنید. سبکی که شیائومی داره به خوبی دنبالش میکنه.