امروز بگو، فردا بشنو
من چند ساله که هر روز ایدههای مختلفی که برای پیشرفت کار به ذهنم میرسه رو به همین صورت مینویسم. ایدهها اغلب نیاز به کمی حلاجی دارن اما این کاری نیست که بشه همین امروز انجامش داد. به همین خاطر امروز اونها رو مینویسم و تنظیم میکنم که یه روز در آینده منتشر بشن.
معمولا بین زمانی که ایده رو مینویسم تا وقتی که منتشر میشه حدود ۳ تا ۴ هفته فاصله است. درحالیکه روزهای بعد از اون هم باز نوشتم.
هر روز وقتی مطالب ۳ هفته پیش منتشر میشن میرم میخونمشون و گاهی از حرفایی که زدم شگفتزده میشم. گاهی حتی باورم نمیشه که دو هفته پیش چنین نظری داشتم.
ترس از ایدههای بد
تعداد محدودی از آدمها از ایدههای خوب میترسن. ایدههایی که نیاز به مشارکت و ایجاد تفاوت دارن. ایدههای خوب باعث تغییر میشن و این ترسناکه.
اما افرادی هم از ایدههای بد میترسن. ایدههایی که باعث میشن احمق به نظر برسیم و وقت یا پول رو هدر بدیم.
اما مشکل اینجاست که ما تا وقتی ایدههای بد نداشته باشیم، نمیتونیم ایدههای خوب خلق کنیم.
نقاش، موزیسین، کارآفرین، نویسنده، حسابدار و طراح، ما همه بیشتر از اینکه موفق بشیم شکست میخوریم. ما توی تعریف پروژهها شکست میخوریم. توی تعریف انتظاراتمون از همدیگه شکست میخوریم. توی رسیدن به منافع مشترک شکست میخوریم و خیلی شکستهای دیگه.
اما نسبت به آدمهایی که هیچ ایدهایی ندارن به مراتب خیلی بیشتر موفق میشیم.
یه نفر از من پرسید شما این همه ایدههای خوب از کجا میارید؟ ازش پرسیدم هر ماه چند تا ایده بد به ذهنت میرسه؟ بعد از یه مکث کوتاه گفت «هیچی». توضیح دادم که من هر روز دهها ایده بد به ذهنم میرسه که بعضی از اونها خوبن.
و مشکل ما همینه، از ایدههای بد میترسیم.
روی ۱۰۰۰ تمرکز کنید
خیلی اتفاقی به یه مقاله قدیمی از کوین کلی برخوردم که در مورد ۱۰۰۰ طرفدار واقعی نوشته شده و طرز فکر مارو عوض میکنه.
اما سوال: اگه هنرمند یا خواننده نباشیم چی؟ آیا توی کسبوکار هم مصداقی داره؟
من فکر میکنم توانایی پیداکردن و سازماندهی ۱۰۰۰ نفر آدم یه فرصت فوقالعاده برای پیشرفت ایجاد میکنه. اگه بتونیم اقدامات ۱۰۰۰ نفر رو با هم هماهنگ کنیم، همین واسه عوض شدن دنیامون کافیه.
اگه ۱۰۰۰ نفر هرکدوم ۱ میلیون تومن پول خرج یه چیز مورد علاقهشون بکنن میشه ۱ میلیارد تومن.
اگه ۱۰۰۰ نفر نفری ۲۵۰ هزار تومن بابت حضور توی یه رویداد بپردازن، تقریبا بهمون این امکان رو میده که هرکسی رو که بخواییم برای سخنرانی دعوت کنیم.
رای ۱۰۰۰ نفر میتونه سیاستگذاریهای یه شهر رو برای همیشه تغییر بده.
اگه ۱۰۰۰ نفر میل داشته باشن که بهشون یه رستوران جدید معرفی کنید، همین یعنی فرصتی برای تبدیل شدن به یه کارآفرین موفق.
ارتباط و تعامل با این هزار نفر یعنی سودآوری، کارآمدی و فرصت. اگه بتونیم بهشون چیزی رو بدیم که میخوان، دیگه ول کن ما نیستن.
اما مشکل چیه؟ مشکل نگرش ماست. رسیدن به ۱۰۰۰ نیاز به صبر، پایداری و تمرکز روی اهداف و روابط بلند مدت و همینطور ارزشها داره. ما برای محصولاتمون مشتری پیدا نمیکنیم، بلکه برای مشتریهامون محصول میسازیم.
آینده چقدر از شما دوره؟
بیایید یه آزمایش ذهنی انجام بدیم:
یه بشقاب پرنده میاد روی زمین و بزرگترین شهر دنیا رو نابود میکنه. بعد اعلام میکنه که ۱۰,۰۰۰ سال دیگه دوباره برمیگرده. برای اینکه هیچ شکی هم بجا نگذاره، سیاره مریخ رو نابود میکنه.
فرض کنید شما این خطر رو باور کردید و هیچ کاری هم ازتون ساخته نیست …
سوال: اگه بدونید طی ۱۰,۰۰۰ سال آینده سیاره ما نابود میشه زندگی امروزتون چقدر تغییر میکنه؟
خب، حالا همین داستان رو در مورد ۱,۰۰۰ سال آینده تصور کنید. احتمالا حدس زدید که قراره فرضمون کمتر هم بشه. مثلا ۲۰ سال آینده. واقعا اگه قرار باشه طی بیست سال آینده نابود بشیم امروز چه چیزهایی رو تغییر میدید؟
بیزنسهای ما روی بازههای متفاوتی از امروز تا آینده تمرکز کردن. موفقیتها و شکستها برای همه ما به یک اندازه دور تصور نمیشن. سوالی که باید از خودمون بپرسیم اینه که آیا روی بازه مناسبی از عمر برندمون تمرکز کردیم؟
برنده میدان کوچک یا بازنده میدان بزرگ
شکستها و موفقیتها چهار نوع هستن. احتمالا در مورد دو نوع از اونها همه اتفاق نظر داریم. هیچکس دوست نداره بازنده یک میدان کوچک باشه و همه برنده میدان بزرگ بودن رو خیلی افتخار میدونیم.
اما دو نوع بعدی متفاوت هستن. برنده یک میدان کوچک یا بازنده یک میدان بزرگ؟ به قطعیت نمیشه گفت کدوم یکی بهتره. همه چیز به اهداف شما بستگی داره.
هم گروه شدن با اسپانیا و پرتغال در جامجهانی بهترین اتفاقی بود که میتونست برای ما بیفته. اگه بخواییم تعارف رو کنار بگذاریم، ما حتی اگه در یک گروه بسیار آسون هم قرار میگرفتیم بازم قهرمان جهان شدن صرفا چیزی بیش از یک رویا نبود. پس این جام جهانی بیشتر یک بیلبورد بزرگ تبلیغاتی برای ماست. اینجاست که بازنده یک میدان بزرگ بودن خیلی اثر تبلیغاتی مهمتری داره (البته من اصلا فکر نمیکنم که قطعا بازندهایم).
محصولات ماهم شرایط گاها مشابهی دارن. با اینکه رشد ارگانیک بسیار مهم و موثره، اما باید هر از گاهی به جای اینکه دنبال موفقیتهای کوچک باشیم وارد میدانهای بزرگ بشیم، حتی اگه شکست قطعی باشه.
شکست در یک میدان بزرگ شما رو در سطح اون میدان بالا میکشه. اگه نمیرید قطعا قویتر میشید.