بعضی از اصول طراحی هیچ وقت تغییر نمیکنن
شما می تونید ببینید که وب داره با سرعت خیلی بالایی تغییر می کنه. اما خوشبختانه آدمها با این سرعت تغییر نمیکنن. بنابراین چون این آدمها هستن که دارن از وب سایتهای ما استفاده میکنن، بعضی از اصول ثابت هم موندن.
وب تغییر می کنه، اما آدم ها نه. چون ما برای آدم ها طراحی می کنیم، پس بعضی اصول هم بدون تغییر می مونن.
توی این مطلب من میمی خوام بعضی از اصولی رو که زمان روی اونها اثر نداره رو با شما به اشتراک بگذارم. اصولی که نقطه قوت هر وب سایت خوبی هستن. در نهایت منتظرم ببینم شما توی قسمت نظرات چه اصول دیگه ایی رو به اشتراک می گذارید.
طرح باید سریع باشه
سرعت همیشه مهمه. فرقی نمی کنه که سایت رو توی دوره Dial up طراحی باشید (دهه هفتاد) یا برای اینترنت پرسرعت امروز. آدم ها انتظاراتشون بر اساس تجربه های قبلیشونه. مثلا وقتی گوگل تو کسری از ثانیه لود می شه، انتظار دارن که وب سایت شمام همینطور باشه.
افراد اونقدر صبور نیستن که سرعت پایین وب سایت شما رو تحمل کنن. اونها اصلا دوست ندارن که بشینن و منتظر بمونن تا قسمت های مختلف وب سایت شما رو ببینن.
طراحی یعنی درگیر بودن با محدودیت ها و سرعت یکی از اون محدودیت هاست. روز به روز تمایل گوگل به وب سایتهایی که سرعت بالاتری دارن بیشتر میشه. اما متاسفانه سرعت اینترنت اغلب کاربرای شما با همون سرعت بالا نمیره.
طرح باید محتوا رو حمایت کنه
یه طرح خوب باید از چشم خودآگاه ما مخفی باشه. بله، می دونم که طرح یک وب سایت احساس ما رو نسبت بهش رقم می زنه، اما خودآگاه ما باید درگیر محتوا باشه. باید درگیر پیامی باشه که قراره منتقل بشه.
به عنوان مالک وبسایت، ما همیشه می خواییم که یه رابطکاربری فوقالعاده داشته باشیم. یه چیزی که کاربرا رو شگفت زده کنه. اما یه طرح خیلی جذاب میتونه باعث بشه که تمرکز کاربرا از پیام اصلی شما دور بشه.
طرح نباید سرپوشی روی محتوای ضعیف باشه. بلکه باید محتوا رو تقویت کنه و باعث بشه که کاربر نسبت بهش واکنش های احساسی درستی رو نشون بده.
طرح باید وب سایت رو به اهدافش نزدیک کنه
طراحی یه جور هنر نیست چون هنر در خدمت یه هدف خارجی نیست. اما طراحی یه نقش مشخص به عهده داره. توی طراحی وب سایت نقش طراحی اینه که وب سایت رو به اهدافش نزدیکتر کنه.
طرح وب سایت شما میتونه زیبا باشه، همه هم تاییدش کنن و حتی برنده جایزه فلان جشنواره هم بشه، اما بازم شکست بخوره.
اگر طراحی روی اندازه گیری میزان دستیابی به اهداف تمرکز نداشته باشه، در اون صورت طرح شکست می خوره. یه طرح میتونه از نظر دیداری خیلی برجسته باشه، همه همکارنتون هم تاییدش کنن و حتی برنده جایزه فلان جشنواره هم بشه، اما بازم شکست بخوره.
سبک و ترندهای طراحی میان و میرن. ما به این سبک ها علاقه نشون میدیم چون مد روز هستن و باعث میشن رقبای ما تحت تاثیر قرار بگیرن. اما اگه این طرحها نتونن سایت رو به اهدافش برسونن هیچ ارزش ندارن.
طرح باید انعطافپذیر باشه
طرح باید به سه شکل انعطاف پذیر باشه:
اول، وب ذاتا یه رسانه سیاله. سایز صفحات نمایش فرق می کنه و معنیش اینه که وب سایت ها باید خودشون رو با ابزارهای مختلف تطبیق بدن. ما برای مدتی از این مسئله غافل بودیم، اما حالا باید حواسمون رو جمع کنیم و یادمون باشه که خودمون رو برای شرایط متغیر آماده کنیم.
دوم، نیاز های کاربرا زیادن و وب سایت باید طوری انعطاف داشته باشه که اونها رو توی خودش جا بده. بعضی از کاربرای ما کورنگی دارن. بعضیها از ناتوانی شناختی رنج می برن. یکسری از اونها به دلیل کهولت سن عوارض مچ دست رو دارن. سایت باید بتونه در خدمت همه اونها باشه و با اونها منطبق بشه.
سوم، طرح ما باید بتونه با تغییراتی که توی نیازهای کسبوکار (بیزینس) پیش میاد منطبق بشه. مثلا اگه تغییری توی برند دادید، آیا وب سایت میتونه خودش رو سازگار کنه؟ اگه یه محصول جدید اضافه شد، چه اثری ممکنه روی سایت بزاره؟ چه اتفاقی می افته اگه کسبوکار شما تصمیم گرفت توی سایت از ویدئوهای بیشتری استفاده کنه؟ و یک سری سوالات دیگه …
طرح باید کار کاربر رو ساده کنه
توی قسمت قبلی گفتیم که طرح باید پاسخگوی نیاز های فیزیکی کاربر باشه. اما کار به همینجا تموم نمی شه. موضوع دیگه اینه که طرح باید به کاربر کمک کنه به اهدافش برسه.
بیشتر مواقع یه وب سایت به خاطر تفکرات سازمانی از ریل اصلیش خارج می شه. یعنی سایت به جای اینکه حول نیاز های کاربرا بسته بشه، بر اساس چهارچوب های سازمانی شکل می گیره.
البته به عنوان یه طراح ما باید مواظب تفکرات خودمون هم باشیم. ما خیلی علاقه داریم بریم سراغ یک سری الگوهای طراحی، بدون اینکه از خودمون بپرسیم آیا برای کاربر ما (و توی این موقعیت) مناسب هستن یا نه.
مختصرا یه طرح زمانی خوبه که در موردش از کاربر نظرخواهی شده باشه. تست کاربرد پذیری یه چیز دل بخواهی نیست، بلکه قلب تپنده یه طراحی خوبه.
طرح باید بتونه تکامل پیدا کنه
نهایتا، طرح باید تکامل پیدا کنه. طراحی هیچ وقت به آخر نمی رسه. طراحی وب سایت مثل باغبونی می مونه که با یه روند تست، اصلاح و تکرار ادامهدار همراهه.
وقتی یه وب سایتی توی دنیای آنلاین ظاهر میشه، کاربرا میان که باهاش تعامل برقرار کنن. این همون چیزیه که به شما می گه چه کاری رو باید انجام بدید، کدوم استراتژی تون موفق تر عمل کرده و از چه ابزاری باید بیشتر استفاده کنید. نهایتا با دادههایی که بدست میارید می تونید قسمتهای مختلف رو تغییراتی بدید. مثلا سایز بنر تبلیغاتی رو بزرگ تر یا کوچیک تر کنید و یا محلش رو تغییر بدید.
اینها بعضی از اصولی هستن که در طول زمان تغییر نمی کنن. اما هنوز هم از یه لیست کامل خیلی فاصله داریم. خیلی خوب می شه اگه شما هم توی تکمیل این لیست به ما کمک کنید و نظراتتون رو توی قسمت دیدگاه ها بنویسید.
آیا شما دارید مخاطبانتون رو بمباران اطلاعاتی می کنید؟
اینکه ما چقدر و چطور باید محتوا تولید کنیم یکی از چالش های مهم هر کسب و کاره. چند وقت پیش من مقاله ایی رو توی وب سایت یک ادمین نوشتم و به این موضوع پرداختم که کمیت و کیفیت محتواهای تولیدی چطور میتونه باشه. اما توی این مطلب یه موضوع دیگه رو مطرح می کنم که کمتر بهش پرداخته شده.
مواظب سربار شناختی مخاطبانتون باشید
همه ما احتمالا یه زمانی دانشآموز بودیم. می تونید کلاسی رو تصور کنید که معلم هرروز در مورد یه موضوع متفاوت حرف میزنه؟ البته این کلاس احتمالا خیلی هم مفرحه چون هیچ کدوم از دانش آموزها دیگه حرفهای معلم رو نمیفهمن و به جای گوشدادن، به بازیهای ذهنی خودشون می پردازن.
شناخت یه اصطلاح علمیه که فرایند فکر کردن ما رو توضیح میده. هرچی موضوعی بار شناختی بیشتری داشته باشه، یعنی به زمان بیشتری برای فکر کردن نیاز داره.
هر محتوا یه بار شناختی ایجاد می کنه و به زمانی نیاز داره تا شناخته بشه.
من واقعا فکر می کنم وقتی شما «۱۰ تکنیک طراحی یه وب سایت خوب» رو به مخاطبانتون معرفی کردید، لازمه حداقل دوهفته به اونها فرصت بدید و بعد در مورد «۷ کاری که نباید توی طراحی وب سایت انجام بدن» حرف بزنید. مگه اینکه هدفتون از معرفی هیچ کدومشون اطلاع رسانی نبوده باشه.
توی تولید و مهمتر عرضه محتوا به این دقت داشته باشید که هر محتوا یه بار شناختی ایجاد می کنه و به زمانی نیاز داره تا شناخته بشه. بنابر این محتوای جدید اگر با فاصله مناسبی عرضه نشده باشه، می تونه سرباری برای شناخت محتوای قبلی به حساب بیاد.
سطح عملکرد مخاطبانتون رو در نظر داشته باشید
ما انسان ها سرشار از اطمینان و عدم اطمینان هستیم. عدم اطمینانها پتانسیلهای ما هستن که به محض تبدیل شدن به اطمینان عملیاتی می شن. اگر چیزی مانع این تبدیل باشه، احتمالا هیچ وقت وارد عمل نمی شیم.
یکی از کارهایی که ممکنه مانع عملیاتی شدن باشه اینه که ما محتوایی کمتر یا بیشتر از حد توانمون دریافت کنیم. به عبارتی مثل یک انسان که اگر غذا کمتر یا بیشتر از حد نیاز خوردش باشه،در هر دو حالت بازدهی مناسبی نداره.
عرضه بیش از حد محتوا، عملکرد مخاطبان شما رو مختل می کنه.
همیشه باید به این نکته توجه داشته باشید که سطح فعلی عملکرد مخاطبان شما کجاست؟ آیا این محتوایی که دارید عرضه می کنید بیش از حد پذیرش اونها نیست؟ اگر به این نکته توجه نداشته باشید، نتیجتا عرضه بیش از حد محتوا، عملکرد مخاطبان شما رو مختل می کنه.
بنابر این اگر به سطح عملکرد و بارشناختی مخاطبانتون توجه ندارید، احتمالا شما دارید اونها رو بمباران اطلاعاتی می کنید. البته من می دونم که بمباران اطلاعاتی خیلی بهتر از بمباران اتمیه، اما در هر حال به استراتژی دیجیتالی شما آسیب وارد می کنه.
آیا شما نرخ تبدیل رو جدی میگیرید؟
من خیلی وقتها تعجب می کنم که چطور صاحبان وب سایتها در مورد بازدهی وب سایتشون بی اهمیت هستن. می گن که ما انتظار داریم وب سایت بتونه سرمایه گذاری مارو بهمون برگردونه، اما برای این کار هیچ اقدامی نمی کنن. فقط سایت رو طراحی و بعد ولش می کنن به امون خدا!
جذب ترافیک (بازدیدکننده) به تنهایی کافی نیست
یه بخش از این مشکل اینه که اغلب شما فکر میکنید جذب ترافیک یعنی بازگشت سرمایه. اما در حقیقت ترافیک زیاد فقط نشونه بازاریابی خوبه، نه موفقیت وب سایت.
جایی که شما می تونید بازگشت سرمایه رو ببینید توی «نرخ تبدیل» هست. یعنی اونجایی که کاربرای وب سایت شما از بازدید کننده به مخاطب، یا از مخاطب به مشتری تبدیل می شن.
اما اغلب مردم به نظر نمی رسه که روی بهینه سازی نرخ تبدیل توی وب سایتشون سرمایه گذاری کرده باشن. بر اساس چیزی که ادوبی می گه ، تقریبا نیمی از سازمان ها کمتر از ۵٪ بودجه بازاریابی رو به بهینه سازی اختصاص می دن.
بازاریاب ها به بهینه سازی اهمیت نمی دن!
اگه بخوام صادق باشم من از این موضوع تعجب نمی کنم. تا قبل از ورود به دنیای دیجیتال، هزینه بهینهسازی خیلی بالا بود. به جاش بازاریاب ها سعی میکردن با آدمهای بیشتری در ارتباط و امیدوار به تبدیل شدن بعضی از اونها باشن.
توی یکی از پروژه هایی که ما با یه موسسه خیریه داشتیم، متوجه شدیم که نرخ تبدیلشون نزدیک به نیم درصد بود. البته با نگاه کردن به وبسایتشون متوجه میشدید که خیلی هم تعجبی نداره. اصلا هیچ فراخوانی توی وبسایت نبود و روش اهدا (کمک مالی) هم خیلی ناگوار بود.
وقتی ما داشتیم توی تدوین استراتژی دیجیتالی بهشون کمک می کردیم، اونها داشتند یه کمپین بازاریابی گسترده رو اجرا می کردن. اونها این کار رو دو یا سه بار در سال انجام می دادن و هزینهاش نزدیک به یک میلیارد تومن بود. تو هر کمپینی مردم رو به این تشویق می کردن که بیان و از وبسایت بازدید کنن. اونم همون وب سایتی که نرخ تبدیلش وحشتناک بود.
ما به اونها پیشنهاد کردیم که بخشی از بودجه بازاریابی رو روی بهینه سازی نرخ تبدیل هزینه کنن. ما مطمئن بودیم (با توجه به تجربه های قبلی) که میتونیم نرخ تبدیل رو تا دو برابر (یعنی ۱٪) بهینه کنیم.
بعضی وقتها اعداد می تونن ذهنیت ها رو عوض کنن
متاسفانه ما با یه مقاومت قابل پیش بینی مواجه شدیم. فرهنگ ایجاد کمپین بازاریابی گسترده ریشههای خیلی بزرگی داشت و این باعث می شد تغییر طرز فکر اونها کار خیلی سختی باشه.
در نهایت اعداد به کمک ما اومدن. بهشون گفتیم ما دو تا رویکرد رو می تونیم پیش بگیریم:
- سایت رو بدون تغییر رها کنیم و شما همچنان مثل قبل توی تلویزیون و روزنامه تبلیغ کنید.
- کمپین فعلی رو متوقف کنید و بخشی از پولش رو روی افزایش نرخ تبدیل به ۱٪ هزینه کنید. توی این سناریو به جای افزایش ترافیک، فقط باید در یه سطح پایه نگهش می داشتن.
ما براشون محاسبه کردیم که اگه نرخ تبدیل رو ۰.۵٪ افزایش بدیم باعث می شه که درآمد اونها ۵۰۰ میلیون تومن افزایش پیدا کنه. تازه این بدون افزایش ترافیک پایه بود.
در حالی که برای بدست آوردن همین مقدار درآمد با وب سایت فعلی، باید حداقل ۱۰ میلیون نفر دیگه رو به این وب سایت جذب می کردن و این چیزی بود که می دونستن اتفاق افتادنش خیلی بعیده.
همه چیز خیلی واضح بود. هزینه کردن برای بهینه سازی نرخ تبدیل خیلی بهتر از جذب ترافیک بیشتر بود.
اما بالاخره باید تصمیمی می گرفتن و به نظر من همه چیز خیلی واضح بود. هزینه کردن برای بهینه سازی نرخ تبدیل خیلی بهتر از جذب ترافیک بیشتر بود.
هنجارهای فرهنگی خیلی سخت تغییر میکنن
چیزی که بعدش اتفاق افتاد پذیرش جذابیت ماجرا بود. اونها به ما برای این آنالیزی که کرده بودیم تبریک گفتن و پیشنهاد ما رو پذیرفتن. هیات مدیره دستور داد که فورا تمهیدات لازم برای این تغییرات دیجیتالی دیده بشه. یه پیروزی بزرگ به دست اومده بود.
اما در واقع هیچ تغییری ایجاد نشد. اونها فقط به صورت خردورزانه با چیزی که ما گفته بودیم موافقت کرده بودن، اما در عمل نمی تونستن توی طرز فکر قدیمیشون تغییری ایجاد کنن. اونها نمی تونستن روشی رو که تا حالا باهاش کار میکردن رو عوض کنن.
آیا شما تصمیم دارید برای تغییر بجنگید؟
خب در مورد سازمان شما چطور؟ آیا تصمیم دارید که وب سایتتون رو بهینه سازی کنید؟ اصلا تصمیم دارید کاری انجام بدید؟ آیا تصمیم دارید که تست کاربردپذیری انجام بدید؟ آیا می خوایید مثل قبل سرجاتون بشینید و همون روش های قبلی رو ادامه بدید، یا اینکه واقعا تصمیم گرفتید یه تغییری ایجاد کنید؟
آیا کاربران واقعا به اخبار شما اهمیت می دن؟
اخیرا داشتم گزارشی رو که در مورد ۲۰ دانشگاه برتر انگلیس میخوندم. اطلاعاتی که توی این تحلیل آماری بود همه جالب بودن اما یه نکته توجه منو بیشتر به خودش جلب کرد:
فقط ۱٪ کاربرا روی خبر ها کلیک کردن.
این نکته به این دلیل توجه منو جلب کرد، چون چیزی که خودم مدتها بود بهش فکر می کردم رو تایید می کرد. این یه واقعیته که خیلی از وقتها وجود اخبار توی وب سایت یه چیز کاملا بیهوده است.
کاربرا برای سوال میان نه دنبال خبر
بیشتر کاربرایی که به وب سایت شما مراجعه می کنن، میان که یه کاری رو انجام بدن. اگه وب سایت شما خدماتی ارائه می ده یا یه محصولی رو می فروشه، احتمال اینکه اون کار خوندن خبر باشه خیلی کمه. بجاش کاربرا میان که خرید کنن و یا مثلا در مورد خدماتی که قبلا بهشون دادید پشتیبانی بگیرن.
ممکنه شما بخوایید بگید که اخبار میتونه به فروش محصول کمک کنه، چون اغلب توی خبر ها در مورد کیفیت محصولات و خدمات صحبت می شه. هرچند من این نظر شما رو رد نمی کنم و میفهمم که توی بعضی موقعیت های خاص درسته، اما به سه دلیل فکر می کنم که این موضوع به ندرت اتفاق میافته.
خبرها خیلی غیر مستقیم هستند
دلیل اول اینه که هر کاربری با یه سری از معیارها وارد وب سایت شما می شه تا در مورد خدمات یا محصول شما قضاوت کنه. یه وب سایت خوب باید مستقیما به این معیار ها بپردازه و این کاری نیست که خبر ها انجام میدن.
خبرها ممکنه معیار های خرید کاربرا رو به صورت غیر مستقیم پوشش بدن (مثل تاکید کردن روی کیفیت خرید)، اما این باعث می شه که کاربر به جهش شناختی نیاز داشته باشه. بنابراین خیلی بهتره که به صورت مستقیم به این معیار ها بپردازید.
خبرها توی استفاده از پتانسیل ها موفق نیستند
دلیل دوم اینه که هرچند خبر ها پتانسیل خیلی خوبی برای دادن اطلاعات حمایتی دارن، اما اغلب موفق به آزاد سازی این پتانسیل ها نمی شن. محتوای این اخبار اغلب خیلی خشکه، قابلیت پایینی برای تعامل با کاربر داره و به جای اینکه به نیاز کاربران بپردازه در مورد این صحبت می کنه که شرکت شما چقدر خوب و عالیه. اصلا کافی نیست که یه خبر منتشر کنید و بگید شرکتتون چه جایزه ایی رو برده، بجاش باید بگید این موضوع چه نفعی برای کاربرا داره.
خبرها نقطه کور هستند
و دلیل آخر اینکه در نهایت چون خبرها اغلب بدون استفاده هستن، من این تردید رو دارم که این اخبار مثل بنرها از نقاط کور وبسایت شما به حساب میان (هرچند که نمیتونم ثابتش کنم). نظر من اینه که اغلب کاربرا از دیدن این خبر ها چشم پوشی می کنن.
لطفا سوء تفاهم نشه. منظور من این نیست که باید خبر ها رو حذف کرد. بلکه من دارم سعی میکنم بگم خبرها اونقدر مهم نیستند که توی صفحه اصلی وبسایت شما باشن. من فکر می کنم سازمان ها باید نسبت به اخبارشون یه تجدید نظری داشته باشن و اونها رو ببرن به این سمت که چطور می تونن به سوالات کاربرا پاسخ بدن.
سازمان ها باید نسبت به اخبارشون یه تجدید نظری داشته باشن و اونها رو ببرن به این سمت که چطور می تونن به سوالات کاربرا پاسخ بدن.
من پیشنهاد می کنم که به جای بخش اخبار یه وبلاگ داشته باشید و این وبلاگ باید با هدف حمایت و پشتیبانی از مشتری های موجود راه اندازی بشه و تمرکزش روی افزایش وفاداری اونها باشه.
هنوز قانع نشدید؟ پس بهتره برید یه سری به سیستم های آماریتون بزنید و ببینید که واقعا خبرهاتون چقدر از ترافیک رو به خودشون اختصاص دادن. من واقعا به این موضع مشکوک هستم که حتی با وجود موقعیت دهی خوب، باز هم کاربرای شما برای کلیک کردن روی خبر ها و خوندن اونها رغبتی داشته باشن.
3 اشتباهی که باعث افزایش هزینه طراحی وب سایت می شه
هر کسب و کار، شرکت و یا سازمانی که تصمیم به راه اندازی یه وب سایت داره باید به یه سری نکات توجه داشته باشه. گاهی نوع نگاه مدیران به وبسایت باعث افزایش هزینه طراحی میشه. در نتیجه بعد از اینکه چند میلیون تومن برای راه اندازی هزینه شد، نهایتا به این نتیجه می رسن که مقرون به صرفه نبوده.
توی این مطلب من سه تا اشتباهی که باعث می شه هزینه های طراحی وب سایتتون بالا بره رو بهتون معرفی میکنم.
طراحی رو فازبندی نمی کنید
خیلی متداوله که صاحبان وبسایت ها می خوان یه وب سایت کامل داشته باشن. اینکه بخوایید ۱۰۰٪ ایدهتون رو توی همون فاز اول اجرا کنید اصلا به نفعتون نیست. به چند دلیل:
ضرورت های شما تغییر میکنه
شما یه هزینه ایی می کنید و تمام ایده هاتون رو اجرا می کنید. مثلا حتما یه فروم (تالار گفتگو) هم واسه وب سایتتون طراحی می کنید که کاربراتون بیان و با هم گفتگو داشته باشن. اما بعد از یه مدت سه ماهه متوجه می شید که کاربرای شما اصلا تمایلی به گفتگو ندارن. به همین دلیل مجبور می شید فروم رو حذف کنید و این در حالیه که برای راه اندازیش کلی هزینه پولی و زمانی کردید.
کاربرا راه بهتری رو بهتون نشون می دن
من فکر می کنم هیچ مشاوری برای وب سایت شما بهتر کاربراتون نیست. رفتارهای کاربرا اغلب منجر به این می شه که ما راههای خیلی بهتری برای سرویس دهی به اونها پیدا کنیم. مثلا ممکنه بعد از ۳ ماه متوجه بشید که به جای پرسش و پاسخ، کاربراتون خیلی تمایل دارن که نظر سایر مشتری ها رو در مورد خدمات یا محصولات شما بدونن. بنابر این یه بخش نظرات راه اندازی می کنید.
به عنوان مثال ما توی وب ادوایس متوجه شدیم که کاربرا به طور متوسط بیشتر از ۵ دقیقه به خوندن یه مطلب ادامه نمی دن، بنابر این حجم مقالات رو توی همین بازه تدوین کردیم.
انعطاف پذیریتون پایین میاد
وقتی یه وب سایتی تو همون طراحی اولیه با حداکثر امکانات اجرا شده، تبدیل به یه هیولای غول پیکر شده که برای جابجایی و تغییر مشکلات خیلی زیادی رو داره. طبیعتا وب سایت های سبک تر خیلی چالاک تر هستن و خودشون رو به سرعت با شرایط روز وفق می دن. در حالی که وب سایت شما برای هر تغییری (که در زمان شروع بیشتر هستند) باید هزینه های بیشتری رو متقبل بشه.
صرفا هزینه می کنید نه سرمایه گذاری
متاسفانه برای خیلی از بیزینس ها وب سایت یه هزینه ایی به حساب میاد که فقط باید انجام بدن. یعنی این کار به منظور افزایش واقعی بهره وری و توسعه کسب و کار انجام نمیشه. گاهی هم فقط یه رقابت سطحی با سایر همکارانیه که وب سایت دارن.
یه وب سایت مثل شعبه دوم از کسب و کار شماست. یعنی نیاز به مراقبت و نگهداری داره. لازمه یک نفر اونجا رو آب و جاور بزنه. محتوای جدید اضافه کنه و محتوای قدیمی و از رده خارج رو آرشیو یا حذف کنه. با این تفاوت که سطح سرویس دهی یه وب سایت خیلی خیلی بیشتر از یه کسب و کار فیزیکیه. یعنی شما می تونید با هزینه ایی کمتر به یک استان، کشور و حتی به تمام دنیا سرویس بدید.
برای تبدیل کردن وب سایت به یه سرمایه گذاری موفق، باید همیشه کنارش حضور داشته باشید.
وقتی یه کار جدیدی رو شروع می کنید باید برای طبعاتش هم یه فکری کرده باشید. اگه قراره یه وب سایت راهاندازی کنید، باید خودتون یا کی از همکارانتون مسئول این باشه که به طور مداوم بهش رسیدگی داشته باشه. برای تبدیل کردن وب سایت به یه سرمایه گذاری موفق، باید همیشه کنارش حضور داشته باشید.
مدل کاری مناسبی روی انتخاب نمی کنید
متاسفانه اغلب مدل های توسعه و طراحی وب سایت از نوع یک بار پرداخت در ازای انجام یه پروژه هستند. این مدل گرچه توی پرداخت اولیه خیلی ارزون تر به نظر می رسه، اما در بلند مدت نزدیک به ۳ برابر به شما هزینه تحمیل می کنه.
همونطور که قبلا در یک مقاله در مورد طراحی تکاملی گفتم بودم، روش طراحی تکاملی وب سایت، نسبت به باز طراحی های مجدد و دوره ایی بسیار به صرفه و اقتصادی تره. ضمن اینکه یه سری دستاورد های بیزینسی هم برای شما داره.
بیشتر سازمان ها وب سایتشون رو هر دو یا سه سال یه بار بازطراحی می کنن. سایت قدیمی تر رو دور می ریزن و یه سایت جدید جاش می گذارن.
اینکه یکبار یه هزینه ایی پرداخت کنید و ارتباطتتون با گروه طراحی قطع بشه، یه هزینه سربار داره چون هر دفعه باید از ب بسم الله طراحی مجدد رو شروع کنید. درحالی که با رویکرد تکاملی، تمام سرمایه گذاری هاتون به نقطه شروع وب سایت بر می گرده و اون رو تقویت می کنه. با رویکرد تکاملی، ما بررسی می کنیم که قبلا چه اتفاقی افتاده، نه اینکه عوضش کنیم. اما متاسفانه بیشتر سازمان ها وب سایتشون رو هر دو یا سه سال یه بار بازطراحی می کنن. سایت قدیمی تر رو دور می ریزن و یه سایت جدید جاش می گذارن.