شجاع باشید و از خطر اشتباهات نترسید !
موضوع اصلی ترسیه که ما از ریسک کردن داریم. ترسی که با فکر کردن به چیزهایی که قراره از دست بدیم بیشتر می شه. اما این خیلی شگفت آوره که بدونید خیلی از سازمان های موفق ریسک پذیر نیستن.
مشکل با رویکرد های آزمون و خطا شده
اجتناب از خطر کاریه که بیشتر سازمان های بزرگ و موفق همیشه انجام دادن. به این معنی که از راه های تست شده ایی استفاده می کنن که قبلا امتحان خودشون رو پس دادن. خوب این توی یه دنیای با ثبات جواب می ده اما متاسفانه دنیای ما خیلی هم با ثبات نیست. ما بوسیله تغییرات محاصره شدیم و وب هم داره بهشون سرعت می ده.
چیز هایی که قبلا روی زمین امن بودن، الان دیگه نیستن و همینطور یه سری رویکرد ها دیگه کار نمی کنن. متاسفانه تصاویر ذهنی ما با تغییرات همگام نمی شن و هرچقدر هم که وضعیت فعلی خطرناک باشه هنوز هم تغییرات رو خطرناک می بینم.
دنیای آنلاین و دیجیتال همه بخش ها رو تحث تاثیر قرار می ده. اگه بازیگران بزرگ این عرصه به خاطر ترس از خطر قدمی بر ندارن، شرکت های کوچیک تر به خاطر خطر کمتری که تهدیدشون می کنه جای اونها رو می گیرن.
دنیای آنلاین بهترین مکان واسه خطر کردنه
علیرغم همه حرف هایی که زدیم، دنیای آنلاین و دیجیتال بهترین مکان واسه خطر و اشتباه کردنه و این شرکت های بزرگ هستن که می تونن هزینه های این اشتباهات رو ببلعن و نادیده بگیرن.
دو موضوع هست که وب رو تبدیل می کنه به یه مکان ایده آل برای آزمایش ایده ها و خطر کردن. اولیش اینه که هزینه اشتباه کردن خیلی پایینه. انتخاب یه رویکرد جدید نیازی به صرف هزینه، زمان و یا تبلیغات زیادی نداره.
هزینه اشتباه کردن پایینه !
دوم اینکه وب امکانات بی نظیری داره که می تونید باهاش موفقیت و یا شکست آزمون هاتون رو تحت نظر داشته باشید. با استفاده از سیستم های آماری، شبکه های اجتماعی و بازخورد هایی که از کاربرا می گیرید، می تونید خیلی سریع بفهمید که چی جواب می ده و چی نمیده.
پس چرا سازمان ها نسبت به آزمایش کردن ایده هاشون تو دنیای آنلاین و اشاعه این فرهنگ بی میل به نظر می رسن ؟
موانع آزمایش کردن
بخش اعظم این مشکل به فرهنگ بر می گرده. روال های موجود توی DNA سازمان نهادینه شده و خیلی سخته که بخواییم تغییرش بدیم.
موضوع بعدی ساختاریه. تصمیم گیری توی سازمان های بزرگ به خاطر ساختار سلسله مراتبی پیچیده ایی که دارن یه کم سخته. مخصوصا اگه قرار باشه چند تا لایه مدیریتی رو تحث تاثیر قرار بده.
تیم های دیجیتالی باید ایجاد اختلال کنند
اینجا می خوام بگم سازمان ها نیاز دارن یه اختلالی توی ساختار های فعلیشون ایجاد بشه. این کار رو می شه با دادن اختیارات لازم به یه تیم دیجیتالی انجام داد که شروع کنن به بدعت گذاشتن. اغلب این سازمان ها به یه رهبر آنلاین نیاز دارن که با داشتن دانش عمیق بتونه مسیر تغییرات رو مدیریت کنه.
به طور خلاصه، سازمان ها به یه نفر آدم خود رای نیاز دارن که شروع کنه به بدعت گذاشتن و اونها هم اون رو توی هر شرایطی، حتی زمانی که تغییرات دردآور هستن، حمایتش کنن.
راه جایگزین هم اینه که بشینید و منتظر یه رقیب نترس و سرسخت باشید که با شجاعت بیشتر از شما عبور می کنه.
طراحی موتور جستجوی وب سایت، یک بار برای همیشه
Jared Spool می گه که کاربرا فقط وقتی از جستجو استفاده می کنن که ابزار های پیمایشی (مثل منوها) نتونن نیاز هاشون رو برآورده کنن. اون میگه افراد وقتی نمی تونن کلمه کلیدی مورد نظرشون رو برای رسیدن به مقصد پیدا کنن، می رن سراغ جستجو کردن تو وب سایت.
اگه کاربر مجبور باشه حتما چیزی رو جستجو کنه، در 70% مواقع موفق به پیدا کردنش نمی شه.
آیا باید جستجو رو از سایتتون حذف کنید ؟
با توجه به انتقاد های زیادی که به خیلی از سایتها می شه، شاید بهتر باشه جستجو رو از سایت حذف کنن. واقعیت اینه که توی بیشتر این سایت ها جستجو بیشتر یه مانع هست تا کمک. این سایت ها معمولا ضعف های ساختاری اساسی دارن. اما اگه یه وب سایت بزرگ دارید، هنوز دلایلی وجود داره که وب سایت رو به موتور جستجو نیازمند می کنه.
چطور می شه جستجو رو توی سایت بهینه کرد ؟
اگه وجود یه موتور جستجو برای وب سایت شما ضروریه، چطور می شه اون رو بهینه سازی کرد ؟ من برای شما سه پیشنهاد دارم.
طراحی موتور جستجو رو ساده کنید
بعضی از رابط های جستجو خیلی شلوغ هستن. نتایجی که به دست میاد اغلب خیلی به هم چسبیده و پره از اطلاعات اضافه. بعضی ابزار های جستجو و یا فیلتر ها هم که اضافه می شن دیگه وضع بدتر از پیش می شه.
کار رو با حذف قسمت هایی از رابط گرافیکی (تا جایی که امکان داره) شروع کنید. مثلا فقط به این دلیل که گوگل آدرس رو نشون می ده لازم نیست شما هم این کار رو انجام بدید. وقتی داریم جستجوی داخلی انجام می دیم نیازی به نمایش این رابط نیست چون می دونیم که مقصد جستجو کجاست.
همچنین می تونید نشانگرهای میزان ارتباط رو حذف کنید. چیز های مثل حجم فایل یا از این دست اطلاعات، اگه باعث شلوغ شدن و تاثیر گذاری عمده روی رابط می شن بهتره حذف بشن. تنها چیزی که کاربر نیاز داره یه عنوان و یه توضیحه.
همین موضوع برای فیلترها و نحوه مرتب سازی نتایج هم صادقه. اغلب کاربرا هیچ وقت روی این گزینه های کلیک نمی کنن. نباید یه سری گزینه ها برای مشخص کردن نوع جستجو وجود داشته باشه. مثلا نیازی نیست یه Radio داشته باشیم که مشخص می کنه می خواییم نام یه فرد رو جستجو کنیم. خود موتور های جستجو دیگه باید اینقدر هوشمند باشن که اینا رو بفهمن.
نتایج جستجو رو بهینه سازی کنید
تو خیلی از سازمان ها وقتی بحث جستجو پیش میاد فورا اولین چیزی که مطرح می شه فناوریه. خوب البته ما هم منکر این نیستیم که فناوری در جستجو موثره اما همه چیز نیست. بااینکه فناوری اولین قدم در ساخت موتور جستجو هست، اما نکته مهمتر تشخیص وزن محتوای وب سایته. Gerry Mcgovern در این مورد می گه :
فناوری ها به خودی خود باعث نمی شن که ما چیزی رو سریعتر پیدا کنیم. ما نیاز داریم که از تخصص و مدیریت انسانی هم استفاده کنیم.
اگه می خواید سیستم جستجوی وب سایت شما کارآمد باشه، اولین قدم اینه که خودتون نتایج رو از نظر میزان ارتباط با چیزی که جستجو می شه آزمایش کنید.
ممکنه با خودتون فکر کنید که این حرف درستی نیست. اما وقتی به نتایج گوگل و مکانیزم جستجوی اون نگاه می کنید، می بینید که بهینه سازی انسانی تا چه حدی در اون مد نظر قرار داده شده. همین موضوع رو می تونید توی سیستم جستجوی توییتر هم ببینید.
کاربری جستجو رو تحت نظر داشته باشید
تحت نظر داشتن مداوم، یه موضوع خیلی اساسیه. شما باید مدام کنترل کنید که کاربرا چی چیزهایی رو جستجو می کنن و نتایج رو برای اون موارد بهینه سازی کنید. اما بهینه سازی نتایج تنها دلیل برای تحت نظر داشتن جستجو ها نیست. یه موضوع دیگه هم اینه که :
تحت نظر داشتن جستجو به شما می گه که کاربرا از چه کلماتی استفاده می کنن و همینطور بیشتر میل دارن در مورد چه چیز های اطلاعات داشته باشن.
این اصلا عجیب نیست که کاربرا بعد از جستجو هیچ نتیجه ایی به دست نیارن. علتش هم اینه که از واژه های متفاوتی نسبت به سازمان ها استفاده می کنن.
کاری که ما بایدانجام بدیم اینه که اون واژه های آشنا برای کاربران رو استخراج کنیم.
بعد از همه اینها حالا شما می تونید اگه تکنیک بهتری مد نظرتون هست رو در قسمت نظرات بزارید. بد نیست اگه بتونیم در این مورد با بقیه کاربرا بحث کنیم.
فازهای طراحی یک سرویس دیجیتالی
ساختن یک سرویس دیجیتالی یه پروسه مجتمع همراه با ریسک زیاده. اما با شکستن پروژه به فازهای مختلف و یاد گرفتن اینکه چی برای پروژه کارآمده و چی نیست، می شه این ریسک رو تا حد زیادی کاهش داد.
همزمان که در مسیر توسعه سرویس حرکت می کنید نیاز های کاربران رو کشف می کنید. همینطور ضمن اینکه متوجه می شید که پیش نیاز های توسعه چی هستن، می فهمید که سرویس در چه شرایطی بهتر عمل می کنه. سطوح جزییات و ریسک در طول این مسیر کاهش پیدا می کنه.
این رویکرد به تیم اجازه می ده تا جایی که ممکنه سرویس رو هرچه کوچک، سریع و مقرون به صرفه تر به دست کاربر نهایی برسونن.
اکتشاف
یه فاز کوتاه که در اون به تحقیق درمورد نیازهای کاربران سرویس می پردازیم. باید بفهمیم که چه چیزهایی باید اندازه گیری بشن. همچنین چه محدودیت های فنی و یا امنیتی وجود داره.
این فاز نباید بیشتر از 2 تا 4 هفته طول بکشه. معمولا آخرین هفته باید حوزه عملکرد سرویس رو مشخص کنید که به صورت رایج بهش می گن “inception” و به معنی نقطه آغاز کار شماست. قاعده اینه که باید در مورد شروع فاز بعد تصمیم گیری کنید.
خروجی های این فاز معمولا شامل این موارد می شه :
- یه لیست اولویت بندی شده از نیاز های کاربران
- درک اینکه تیم توسعه ظرفیت لازم برای انجام کار رو داره
- توانایی برنامه ریزی برای فاز بعدی
- شاید یه نسخه اولیه خیلی ضمخت و بی قواره
- یه لیست از سرویس های مشابه شامل اونهایی که غیر دولتی هستن
- درک اینکه چه تعداد از کاربرا ممکنه به پشتیبانی نیمه دیجیتالی نیاز داشته باشن
پیش نمایش
یه فاز کوتاه که در اون یک سری راه حل های اولیه برای نیاز های کاربران ارائه می کنید. شما پروژه رو بوسیله تعدادی از کاربران و سهام داران پروژه تست میکنید و در نهایت یک سری بازخورد ها در خصوص طراحی می گیرید.
پیش نمایش هم یه مرحله نسبتا کوتاهه. ما سعی می کنیم این دوره رو تا 1.5 ماه کاهش بدیم. اگه بخواییم به هفته حساب کنیم حدود 3 تا 6 هفته در نظر می گیریم.
در این فاز به یه تیم توسعه نسبتا کوچک نیاز دارید که بتونن با راه حل های سریع و مکرر بخش اول توسعه رو به پیش ببرن. البته احتمالا به دلیل نیاز به تخصص های بیشتری که باهاشون برخورد می کنید، مجبور می شید تیم رو یواش یواش بزرگتر کنید.
نسخه پیش نمایش لازم نیست کامل باشه. شما فقط می خوایید یه نمایشی از سرویس داشته باشید که به کاربرا یه درک اولیه از سرویس می ده. باید بفهمید که آیا شرایط برای رشد سرویس مناسبه ؟ تونستید نیاز های کاربرا رو خوب درک کنید ؟ و اگه اینطور نیست باید یک سری راه حل های جدید پیدا کنید.
آزمایش
شما دارید بر علیه تقاضاهای محیط حرکت می کنید. حالا وقتشه که سرویس رو به فضای عمومی منتقل و درک کنید که چطور می شه همزمان با استفاده کاربران، برنامه رو هم توسعه بدید.
هدف از اجرای این فاز اینه که یه نسخه کامل از سرویس رو در معرض آزمایش عمومی قرار بدید. شما باید چالش های فنی که ممکنه در زمان اجرای سرویس پیش بیاد رو حل و فصل کنید. این کار باید تا زمان پایدار شدن برنامه ادامه پیدا کنه.
زمان انتشار نسخه آزمایشی معمولا وابسته به حجم و ساختار پروژه است. اما اگه تیم توسعه از امکانات و ابزار مناسب برخوردار باشه، معمولا نباید بیشتر 2 تا 3 ماه طول بکشه.
نتایجی که بدست میاد شامل این موارده:
- یک نمونه نهایی از سرویس
- یک مجموعه از کارهای اولویت بندی شده برای انجام
- معیارهای دقیق و اندازه گیری شده برای تحت نظر داشتن سرویس
- سیستم پشتیبانی تست شده
- یه سیستم کارآمد که می تونه برای کار واقعی به کاربر نهایی ارائه بشه
سرویس دهی
حتی در زمان سرویس دهی هم کار متوقف نمی شه. بطور مداوم با تقاضاهای جدید برخورد و نیاز های جدیدی کشف می کنید. باید سرویس رو برای تامین این نیازها بهینه سازی کنید.
حالا سیستم باید استاندارد های بازدهی و امنیتی لازم رو برای ارائه به کاربر نهایی داشته باشه. مهمتر اینکه حالا دیگه باید تمام نیاز های کاربران که در فاز های قبلی کشف شده بودند رو برطرف کرده باشید. کار اینجا تموم نمی شه، بلکه شما باید مرتب سیستم رو بر اساس اطلاعاتی که از بازخورد کاربران، سیستم های آماری و تحقیقات خودتون بدست میارید بهینه سازی کنید. چند کار اساسی که باید انجام بدید اینها هستند :
- وضعیت بازدهی سیستم رو تحت نظر داشته باشید
- کدنویسی رو بهینه سازی کنید
- مطمئن بشید که سرویس همچنان ایمنه
اگه قرار شد یه تغییر کوچیک در زمان سرویس دهی اعمال بشه، لازمه تمام فاز ها (اکتشاف، پیش نمایش، آزمایش و سرویس دهی) رو درموردش تکرار کنید.
بازنشستگی
حتی بهترین سرویس ها هم یه روز بازنشسته می شن. حالا باید با همون دقتی که کار ساخت سرویس رو شروع کردید ازش نگهداری کنید. اولین قدم هم اینه که به کاربران توضیح بدید چرا سرویس بازنشسته شده.
طبیعیه که معمولا ما وقتی شرایط عوض می شه به دنبال راه حل های کارآمد تر باشیم. این راه حل ممکنه تولید یه سرویس جدید باشه. پس قدم بعد اینکه که مخاطبان خودتون رو به سمت سرویس های جدید راهنمایی کنید.
در نهایت باید توجه داشته باشید که در زمان اجرای سیستم، حجم زیادی از اطلاعات جمع آوری شده. حالا بعد از بازنشسته شدن سرویس، شما همچنان باید نسبت به اون اطلاعات و حفظ امنیت اونها مسئولیت داشته باشید.
به توافق رسیدن روی صفحه اصلی وب سایت
صفحه اصلی خیلی از وب سایت اصلا کاربردی نیست. دلیلش هم اینه که هر کدوم از قسمت های مختلف سازمان خواستن که یه چیزی توی صفحه اصلی برجسته بشه. این باعث تخریب برند شما میشه، کاربرا رو فراری می ده و همچنین به روحیه کسانی که دارن روی سایت کار می کنن آسیب می رسونه.
چطور می تونید سهام دار ها رو مجبور کنید که بار زیادی به صفحه اصلی سایت متحمل نکنن ؟
کاربر ها توجه محدودی دارن و حداکثر 20 امتیاز برای توجه هر کاربر وجود داره.
یکی از رویکرد های من اینه که “کارگاه صفحه اصلی” راه بندازم. اسم کارگاه باعث می شه که مسئله جذاب تر بشه. من از همه کسانی که می خوان محتوایی رو توی صفحه اصلی داشته باشن می خوام که توی یه اتاق به صورت عادلانه گفتگویی داشته باشن.
من با این توضیح شروع می کنم که کاربر ها توجه محدودی دارن و حداکثر 20 امتیاز برای توجه هر کاربر وجود داره. این یعنی شما 20 امتیاز بیشتر برای مصرف کردن در صفحه اصلی ندارید.
هر عنصری که به صفحه اصلی اضافه می شه 1 امتیاز به خودش اختصاص می ده. عناصری مثل لوگو، جستجو، منو، خبر و یا محصولات هرکدوم 1 امتیاز مصرف می کنن. بعد به اونها اجازه می دن که المنت های مختلف رو به صفحه اصلی وب سایت اضافه کنن. در نهایت وب سایت یاهو و گوگل رو به اونها نشون میدم.
از اونها می پرسم که به نظرتون کدوم وب سایت موثرتره و همینطور کمترین آسیب رو به توجه کاربر وارد می کنه ؟ همه می گن گوگل. وقتی که می پرسم چرا ؟ می گن چون خیلی واضح و مشخص معلومه که قراره چیکار کنیم.
حالا من بهشون می گم که شما یه چیزی مثل یاهو ساختید. یاهو توجه کاربر رو پخش می کنه بین قسمت های متخلف. در حالی که گوگل از بقیه امتیازات برای جلب توجه کاربر به سمت جستجو استفاده می کنه.
اونها باید برای عناصری که می خوان توجه بیشتری بهشون بشه، امتیازات بیشتری مصرف کنن.
من ازشون می خوام که کار امتیاز دهی و چیدمان رو از نو شروع کنن. این بار اونها باید برای عناصری که می خوان توجه بیشتری بهشون بشه، امتیازات بیشتری مصرف کنن. به عنوان مثال، گوگل قسمت عظیمی از توجه کاربر رو برای کادر جستجوی خودش استفاده می کنه.
این یه کار خیلی جالبه که شما می تونید بشینید و نگاه کنید. اونها خودشون وارد بحث و مذاکره می شن که چطور از امتیازات به شکل بهتری استفاده کنن. خودشون خیلی زود متوجه می شن که برای جلب توجه بیشتر به یک سری از عناصر باید یکسری دیگه رو حذف کنن.
در واقع شما علاوه بر اینکه اونها رو مجبور می کنید عناصر رو اولویت بندی کنن، بهشون سلسله مراتب بصری رو هم آموزش می دید. این باعث می شه شما کسی نباشید که وسط قرار گرفته و پیوسته درخواست های متناقضی دریافت کنید که چی باید تو صفحه اصلی از همه مهمتر باشه.
اگه شما هم روش دیگه ایی برای جلوگیری از تخریب صفحه اصلی دارید، با ما در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.
آچار فرانسه همه تخصص ها
این سوالیه که مکرر پرسیده می شه و مثل همه سوال های دیگه هیچ جواب مطلقا بله یا خیری نداره. همیشه به شرایط کاری وابسته است. اغلب باید دید که کجا کار می کنید و یا کارتون چه التزاماتی داره.
اگر آزادکار یا عضو یه تیم طراحی کوچیک هستید، احتمالا چند تخصصی بودن شما یه مسئله مهم و حیاتیه. معمولا در این شرایط افراد محدودی هستند که می تونن خلاء دانشی شما رو پر کنن.
اما اگه عضو یه تیم طراحی بزرگ هستید، افراد متخصص زیادی در زمینه های مختلف وجود دارن. معمولا در این شرایط خیلی کم لازم می شه که شما تخصص های مختلفی رو داشته باشید.
ما باید یه سطح مشخص از فهم داشته باشیم
این جمله یعنی اگه یه شناخت مفید و سطحی از سایر تخصص ها هم داشته باشیم می تونه برامون سودمند باشه. این باعث می شه بتونیم سایر تخصص ها رو هم درک کنیم.
به عنوان مثال، اگه من بلد باشم که چطور می شه با PHP برنامه نویسی کرد، حتی اگه شناختم در سطح پایه باشه، باعث می شه که بتونم راحت تر با یه متخصص PHP ارتباط برقرار کنم.
این موضوع ارتباط های کاری رو بهینه می کنه، باعث شفافیت در پروژه و کار می شه و در نهایت ما رو به سمت طراحی وب سایت های بهتر هدایت می کنه.
طراح ها باید بدونن چجوری می شه کدنویسی کرد
به همین دلیله که من اعتقاد دارم همه طراحان باید بدونن چطور می شه کد نویسی کرد. حتی اگه قرار نیست کدنویسی قسمتی از کار اونها باشه، لازمه حداقل نسبت به نحوه انجام این کار یه شناخت مختصر داشته باشن.
این معمولا مشکلیه که من با خیلی از طراح های متوسط و حتی خوب دارم. اغلب وقتی چیزی رو طراحی می کنن هیچ ایده ایی ندارن که اصلا می شه اجراش کرد یا نه ! معمولا هم این موضوع باعث می شه وقت زیادی برای بازبینی و طراحی مجدد تلف بشه.