سازماندهی برای شادمانی
شرکتهای سنتی، بخصوص تولید کنندههایی که در مقیاس بالایی بزرگ شدن از سازماندهی فقط برای بهرهوری استفاده میکنن. یا برای ثبات و پایداری. نه برای شادمانی و لذت.
در سطح بین المللی یه برندهای مثل مک دونالد پیشگام این طرز فکر هستن. فقط میخوان هزینه بیاد پایین. برای اندازه گیری نتیجه از کرونومتر استفاده میکنن.
مشکل این طرز تفکر اینه که خیلی زود گرفتار یکنواختی میشه و دیگه چیز زیادی وجود نداره که بشه بهینهسازیش کرد. تلاش واسه اینکه هزینه یه چیزی رو ۰,۰۰۰۱٪ کاهش بدی، خیلی باعث نمیشه حس کنی چیزی در حال تغییره.
یه کسب و کار اگه با مسایل پیشبینی نشده روبرو نشه، اگه توی چاله نیفته، اگه مانع سر راهش نباشه، بعیده بتونه چیز خارق العاده یا اعجاب انگیزی هم خلق کنه یا باعث شگفتی بشه.
اما طرز فکر جایگزین، من فکر میکنم، سازماندهی برای شادمانیه. اینجور کسب و کارها به آدمها اجازه میدن تا آزادی لازم برای ساختن، ارتباط گرفتن و خاص بودن رو در اختیار داشته باشن. اینجور سازمانها افرادی که باعث ایجاد تغییر هستن رو میپذیرن.
در این مورد نظری دارید؟
شبکههای اجتماعی جای بهتری هستن.