رابط‌کاربر ( UI ) چیست؟

هر محصولی که برای انسان طراحی شده باید توسط انسان قابل استفاده باشه. وقتی میخوایید یه در رو باز کنید، دستگیره چیزیه که باعث میشه بتونید بازش کنید. اگه دستگیره (یا هر چیز جایگزین) نبود، «در» قابل استفاده نبود.

وقتی میخوایید تلویزیون رو از جاش بلند کنید،‌ کناره‌هاش دو تا جای دست هست که باعث میشن انجام این کار راحت‌تر بشه.

پس به بیان ساده: هر چیزی که باعث میشه بتونید از یه محصول استفاده کنید (بکارش بگیرید) رو رابط‌کاربر میگیم.

رابط‌کاربر در علوم کامپیوتر

با مثال‌هایی که زدم احتمالا به این فکر می‌کنید که رابط‌کاربر از اولین باری که بشر یه محصول اختراع کرده مطرح بوده. نه، نه بشکل امروزی.

تعریف ویکیپدیا اینطوریه:

«رابط‌کاربر فضاییه که تعاملات بین انسان و ماشین درش اتفاق میفته.»

مفومی که امروزه به عنوان رابط‌کاربر میشناسم بین سالهای ۱۹۴۵–۱۹۶۸ میلادی در مواجهه با کامپیوترها شکل گرفت. بنابر این هرچی در این حوزه میبینیم با فناوری اطلاعات و محصولات دیجیتالی (نرم افزاری) گره خورده.

با اینکه خیلی‌ها UI Design رو به خاطر داشتن عنوان «طراحی» تو خودش زیرمجموعه هنر و طراحی صنعتی به حساب میارن، اما واقعیت اینه که امروزه در دانشگاه‌های بزرگ دنیا مثل MIT، رابط‌کاربر در دانشگده‌های علوم مهندسی و کامپیوتر تدریس میشه.

اصول طراحی رابط‌کاربر

اصول اولیه طراحی رابط‌کاربر اینها هستن:

  • اصل ساختار: رابط‌کاربر باید معنادار، هدفمند، کاربردی و تر و تمیز باشه. باید یک مدل ثابت و مشخص داشته باشه که برای کاربر قابل درک باشه. چیزهایی که به هم ربط دارن باید کنار هم باشن و چیزهایی که به هم ربط ندارن جدای از هم.

  • اصل سادگی: رابط‌کاربر باید ساده باشه، کارهای متداول رو باید بشه به آسانی انجام داد، به همون زبانی باشه که کاربر میفهمه و راه‌های میانبر مناسب واسه فرایند‌های دشوار یا طولانی ارائه بده.

  • اصل پدیداری (قابلیت دیده شدن): طراحی باید همه اطلاعات و گزینه‌های لازم برای انجان شدن یک کار رو در اختیار کاربر قرار بده،‌ بدون اینکه با اطلاعات فرعی یا غیرضروری براش مزاحمت ایجاد کنه.

  • اصل بازخورد: طراحی باید کاربر رو به زبانی که براش قابل فهم باشه نسبت به تغییرات، وضعیت‌ها، عملیات‌ها، خطا‌ها و استثنائات آگاه نگه داره.

  • اصل تحمل: طراحی باید انعطاف‌پذیر و تحمل‌پذیر باشه، هزینه خطاها و اشتباهات رو کاهش بده (مثل امکان undo کردن)، در عین حال تا جایی که ممکنه از بروز اشتباه پیشگیری کنه.

تفاوت طراح رابط‌کاربر با گرافیست چیه؟

طراحی رابط‌کاربر کارش رو با وایرفریم‌های با جزییات پایین (low fidelity) شروع می‌کنه که ممکنه رنگ و لعابی نداشته باشن.

وایرفریم‌های با جزییات پایین

با خودش فکر می کنه: المان‌های مختلف کجای صفحه قرار می‌گیرن؟ اگه یه فرم ارسال شد چه اتفاقی باید بیفته؟ خطا ها رو کجا و چطور به کاربر نمایش بدیم؟ آیا اطلاعات فرم به یه صفحه جدید ارسال می شه؟ دکمه ارسال فرم کجا باشه؟

اما گرافیست یا به‌عبارت دیگه طراح دیداری (Visual designer) کارش اینه که رنگ‌بندی، تصاویر مناسب و حس و حال زیبایی‌شناسانه رو طراحی کنه.

گرافیک خوب یعنی نرم افزار باید خوشگل باشه. رابط‌کاربر خوب یعنی کار با نرم افزار باید ساده باشه.

یه طراح UI چی باید بلد باشه؟

با اینکه گفتیم طراحان دیداری (گرافیست ها) با طراحان رابط‌کاربر متفاوت هستن، اما واقعیت اینه که معمولا یه طراح UI باید طراحی دیداری رو هم بلده باشه. علتش اینه که معمولا اغلب شرکت‌ها یه نفر رو استخدام می‌کنن تا کار هر دو رو انجام بده. بنابراین طراح رابط‌کاربر نیاز داره که بتونه با ابزارهای گرافیکی مثل Photoshop و یا Illustrator کار کنه.

البته منظور من اصلا این نیست که برای طراحی فوری فتوشاپ رو باز کنید. باید اول از همون وایرفریم‌ها شروع کنید.

اما امروزه یه مفهوم جدید به اسم UI Developer هم بوجود اومده. این دسته متخصصین افرادی هستن که هم مهارت‌های یه طراح رابط‌کاربر رو دارن و هم یه برنامه‌نویس front-end.

توسعه‌دهنده‌های رابط‌کاربری باید در HTML، CSS و Javascript مهارت کافی داشته باشن. بعلاوه اینکه یکی از فریم‌ورک‌های React، VueJS یا Angular رو کار کنن. البته اگه بخوان توسعه دهنده باشن، که هنوز خیلی واجب نیست.

اگه تمرکزتون روی وب سایته، خیلی خوبه که سبک های مختلف طراحی رو بشناسید. به عنوان مثال بهتره به مزایا و معایب سبک هایی مثل تخت، رئالیسم، سه بعدی و .. آشنایی کافی داشته باشید.

تست کاربردپذیری

اینم یکی از چیزهایی هست که یه طراح رابط‌کاربر باید بلد باشه. اما چون اغلب علیرغم اهمیتش بهش بی‌توجهی میشه ترجیح دادم جداگانه بهش بپردازم.

کاربردپذیری بخشی از یک مفهوم وسیع‌تر به نام «تجربه‌کاربر» هست و اشاره داره به سادگی دسترسی یا استفاده از یک محصول یا وب‌سایت خاص.

کاری که یه طراح رابط‌کاربر قبل از گرافیکی شدن وب‌سایت انجام میده اینه که کاربردپذیر بودنش رو با استفاده از ابزارهای نمونه‌سازی بارهای بار تست می کنه، تا مطمئن شه همه چیز همونجوری کار می‌کنه که کاربر انتظارش رو داره و می‌فهمه.

تست کاربردپذیری یکی از اون چیزهایی هست که باید خیلی بهش توجه ویژه داشته باشید. نتایجی که بعد از آزمایش به‌دست میاد اغلب براتون قابل پیش‌بینی نیست.

بازار کار برای طراح رابط‌کاربر

در یک کلام: خیلی خوبه!

من روزانه با چندین درخواست از طرف کارفرماهای مختلف مواجه میشم که ازم میخوان بهشون یه طراح رابط‌کاربر معرفی کنم،‌ که البته متخصص به اندازه کافی وجود نداره.

چیزی که من در طول این سالها فهمیدم اینه که توی استخدام شدن به عنوان یه طراح رابط‌کاربر چهار تا چیز مهم هستن: کیفیت نمونه‌کارهای شما، رزومه تون (یعنی قبلا واسه چه شرکت هایی کار کردید)، کیا (کدوم طراح های مطرح) رو می‌شناسید؟ و اینکه توی مصاحبه چقدر اعتماد به نفس دارید.

یه اشتباهی که اکثر طراحای تازه‌کار می‌کنن اینه که منتظر می مونن تا پروژه های مختلفی رو انجام بدن و اونها رو بزارن توی نمونه کاراشون. اما به نظر من یه مزیتی که برای شما به عنوان یه طراح UI هست اینه که لازم نیست نمونه کاراتون یه پروژه واقعی باشن. سطح مهارت شما رو می شه خیلی راحت از هر نمونه کاری تشخیص داد. بنابر این شمام می تونید شروع کنید و چند تا وب سایت فرضی طراحی کنید. البته فراموش نکنید که وقتی دارید اونها رو به کسی نشون می دید، بگید که اینها فرضی هستن.

نهایتا اگه نتونستید جایی استخدام بشید، می تونید آزادکاری کنید. شاید زمان ما خیلی مرسوم نبود اما الان خیلی راحت تر می شه توی خونتون بشینید و پروژه هایی رو بگیرید و انجام بدید. یعنی کار به ازای یه پروژه مشخص. می تونید با افراد سرشناس توی این کار ارتباط برقرار کنید. سعی کنید نزدیکشون بمونید چون اونها پروژه های زیادی رو دارن که ممکنه بخوان بخشی رو به شما بسپارن. حتی بهتره ازشون بپرسید که کاری براتون دارن یا نه؟ کمی جسارت داشته باشید بد نیست.

UX Shiraz بزرگترین و فعال‌ترین تشکل سازمانی کشوره که سالانه رویدادهای متفاوتی رو با موضوع تجربه‌کاربر (UX) برگزار میکنه. متخصصین زیادی رو میتونید توی این گروه پیدا کنید.

به جمع اعضای این جامعه بپوندید

طراحی تجربه‌کاربر چطور زندگی رو راحت می کنه؟

«آقا شما که هر روز دم از تجربه‌کاربر می زنید و میگید جز وب توی بقیه زمینه ها هم کاربرد داره، به من بگید نفع این کار در نهایت چیه؟ این طراحی تجربه‌کاربر به من و زندگی من چه کمکی ممکنه بکنه که ازش بی خبرم؟»

اینها سوالاتی هستن که خیلی ها از من می پرسن و شاید برای شما هم مطرح باشن. آیا طراحی تجربه‌کاربر فقط مختص محصولات حوزه فناوری اطلاعاته؟ اگه یه کار خدماتی داشته باشیم چطور؟ برای گرفتن جواب به داستان امروز من توجه کنید.

یه اشکال متداول در تعاملات ما

یه اشکالی که توی تعاملات روزمره ما متداوله اینه که نسبت به مخاطبانمون پیش فرض هایی داریم که اغلب اونها ممکنه درست نباشن. مثلا امروز من پسر کوچولوم رو برای معاینه پیش پزشکش بردم. توی برنامه پزشکی نوشته بودن که پزشک روز های دوشنبه از ساعت ۸ تا ۱۲ ظهر توی مطبشه.

با اطلاع قبلی از برنامه حضور پزشک توی مطبش، ساعت ۱۰:۳۰ اونجا حاضر شدم و دیدم که دکتر رفته. چون قبلا یه هم بار این اتفاق افتاده بود، پرسیدم چرا دکتر رفته؟ خانوم منشی جواب داد که چون مشتری نداشته رفته و همیشه همینطوره. من از منشی پرسیدم: «بهتر نیست بنویسید از ۸ صبح تا هر وقت مشتری بود؟» و جواب این بود که اینو که دیگه باید خودتون بدونید! اما من اصلا متوجه نشدم که من این رو باید از کجا و چرا بدونم؟

اگه توی برنامه دکتر نوشته بودن «از ۸ صبح تا هر وقت مشتری باشه»، احتمال اینکه وقت من امروز کمتر تلف بشه کمتر نبود؟ آیا وجود این پیش فرض که «مردم خودشون می دونن» کمکی به درک مخاطبان ما می کنه؟

شفاف تر برخورد کنید؟

ما توی وب ادوایس یه هفته نامه داریم. اگه سعی کرده باشید مشترک ما بشید می بینید که ما خیلی شفاف به مخاطبانمون می گیم که بعضی هفته ها ممکنه هفته نامه رو ارسال نکنیم. خب بیزینس ما هنوز خیلی کوچیکه و منابع کافی برای ارسال مرتب هفته نامه رو در اختیار نداریم. بنابر این انتظارات مخاطبانمون رو به چیزی که در واقعیت وجود داره نزدیک می کنیم.

توی اغلب سازمان ها آیتمی به نام شفافیت وجود نداره. خیلی اتفاق می افته که شما به اداره ایی جهت انجام یه کاری مراجعه کنید و ببینید در حال خوردن صبحانه و یا توی یه جلسه هستن، بنابر این نمی تونن پاسخگوی شما باشن. خب اگه مدیران و کارکنان اون سازمان، ساعاتی که براشون پاسخگویی ممکن نیست رو به مخاطبانشون اطلاع بدن، چه اتفاقی می افته؟

تا کجا به کاربر مربوط می شه؟

توی یکی از سمینار هایی که در مورد دگرگونی دیجیتالی صحبت می کردم، وقتی به موضوع شفافیت رسیدم همه این سوال براشون پیش اومده بود که تا کجا و چقدر باید شفاف باشیم؟ واقعا این سوال مطرحه که شفافیت گاهی باعث می شه ما بخشی از مسائل سازمانیمون رو فاش کنیم. پس باید یه حدی هم براش قائل باشیم. اما این حد تا کجاست؟

اگر موضوعی به کاربر شما مربوط می شه، یعنی باید در موردش شفاف برخورد کنید.

شما می تونید مسائل رو با این کلید بسنجید که آیا این موضوع خاص به کاربر ما و یا کاربری محصول یا خدمات ما مربوط می شه؟

  • آیا مخاطب با بخش مالی سازمان ارتباط مستقیم داره؟
  • تعداد پرسنل و سطح تحصیلات اونها چه کمکی به مخاطب می کنه؟
  • جلسات ماهانه ما تغییری در روند سرویس دهی ایجاد می کنه؟

اینها سوالاتی هستند که شما می تونید از خودتون بپرسید و سطح شفافت رو تعیین کنید. کلید تشخیص اینه که اگر موضوعی به کاربر شما مربوط می شه، یعنی باید در موردش شفاف برخورد کنید.

نتیجه گیری

همه مسائلی که به شکلی با کاربر شما در ارتباط هستند منجر به خلق یه تجربه می شن. اگه من می دونستم دکتر تا وقتی مشتری داره توی مطلب حاضره، احتمالا اول وقت مراجعه می کردم. اگر با مخاطبانتون شفاف تر برخورد کنید، باعث می شه تجربه بهتری رو برای اونها فراهم کنید و این باعث آرامش و راحتی هر دو طرف می شه. اونها وقت کمتری رو از دست می دن، به شما ساده تر دسترسی پیدا می کنن و شما هم بسیاری از چالش های مشتری رو از سازمانتون حذف کردید.

برخوردی که ما باید در مقابل مدیران داشته باشیم

من امروز درحال گفتگو با مدیر یکی از شرکت ها بودم. توی این گفتگو من سعی داشتم که بگم داشتن یه وب سایت فعال و موثر چقدر برای یه کسب و کار ضروریه. چیزی که من رو متعجب کرد این بود که ایشون گفتند: «ما کاملا می دونیم که داشتن وب سایت ضروریه.»

من سعی کردم بفهمم که ریشه تردید های اونها کجاست و پرسیدم که چرا تا حالا یه وب سایت راه اندازی نکردن؟ در نهایت متوجه شدم که دلیل اصلی اونها کمبود اطلاعات از فضای آنلاینه و این کمبود اطلاعات باعث ترس میشه.

مدیرانتون رو تمرین بدید

من فکر میکنم برای یه کسب و کاری که بیشتر از ۲۰ ساله داره کارمی کنه، خیلی سخته که یهو با یه پدیده جدید روبرو بشه و بخواد یه تغییر الگوی اساسی رو توی سیستمش اعمال کنه.

کار ما به عنوان یه طراح اینه که این افراد رو تمرین بدیم و بهشون کمک کنیم که یه درک مناسب و معقولی از وب داشته باشن. هرچند که در ابتدا همه اونها مقاومت می کنن، اما خوشبختانه اغلب این افراد کسانی هستن که از هوش و استعداد خوبی برخوردارن و می شه اونها رو خیلی خوب آموزش داد.

البته، من فکر می کنم بهتره به جای تمرکز روی تعلیم دادن یه شخص، هر هفته و یا هر ماه یک سری برنامه های دوره ایی تدارک دیده بشه و قسمت های درگیر سازمان شرکت داشته باشن. این کار می تونه باعث بشه که یه جو خاصی برای گفتگو در مورد وب سایت ایجاد بشه و یخ مدیران ارشد رو آب می کنه.

سوالی که باید بهش جواب بدیم

فرض کنیم که واقعا مدیران با مسئله وب به اندازه کافی درگیر نشدند، در این صورت ما از اونها انتظار داریم که دقیقا چکار کنن؟ ما همیشه شکایت داریم که اونها وب رو درست متوجه نشدن، خب این مشکل رو چطور می شه حل کرد؟ آیا باید اونها رو به یه دوره آموزشی بفرستیم یا اینکه اقدامات بیشتری لازمه؟

بیایید ببینیم از ما به عنوان یه حرفه ایی وب چه کاری ساخته است؟ چطور می تونیم برای تغییر برنامه ریزی کنیم؟

در واقع من می خوام که از نظرات شما برای پرداختن به این ماجرا استفاده کنم. پس بیایید تجربه های خودتون رو توی قسمت نظرات بنویسید و بگید که به نظر شما چطور می شه این موضوع مدیران رو حل کرد؟

بیایید ببینیم از ما به عنوان یه حرفه ایی وب چه کاری ساخته است؟ چطور می تونیم برای تغییر برنامه ریزی کنیم؟

تکامل وب سایت ها

من توی یکی از مقاله های قبلی در مورد ارتباط بین مشتری و طراح نوشتم که چطور می تونه از مدل «کار به ازای هر پروژه» به یه مدل همکاری پویا، ادامه دار و تکاملی تغییر پیدا کنه. حالا قصد دارم همون ایده رو بیشتر بسط بدم و به شما بگم که چطور به جای باز طراحی های دوره ایی، یه وب سایت می تونه در طول زمان تکامل پیدا کنه.

مزایای تکامل

قبل از اینکه بخواییم به روش طراحی تکاملی بپردازیم، بزارید ببینیم این روش چه مزایای داره که اون رو به یه روش کارآمد تر تبدیل می کنه.

چرا پولتون رو دور بریزید؟

همونطور که توی مقاله قبلی گفتم بودم، این روش طراحی تکاملی وب سایت، نسبت به باز طراحی های مجدد و دوره ایی بسیار به صرفه تر و اقتصادی تره. بیشتر سازمان ها وب سایتشون رو هر دو یا سه سال یه بار بازطراحی می کنن. سایت قدیمی تر رو دور می ریزن و یه سایت جدید جاش می گذارن. این یه هزینه سربار داره چون هر دفعه سایت باید از ب بسم الله طراحی مجدد بشه. درحالی که با رویکرد تکاملی، تمام سرمایه گذاری ها به نقطه شروع وب سایت بر می گرده و اون رو تقویت می کنه. با رویکرد تکاملی، ما بررسی می کنیم که قبلا چه اتفاقی افتاده، نه اینکه عوضش کنیم.

همیشه یه حرفی برای زدن دارید

از نگاه بازاریابی، تکامل یه سری فرصت ها رو برای شما فراهم می کنه. بازطراحی باعث می شه که هر چند سالی یه بار یه لیست طولانی و خسته کننده از تغییرات رو به کاربر ارائه کنید. دلیلش هم اینه که همه چیز یکهو منقلب شده. اما با تکامل، شما بطور مداوم با کاربر ارتباط دارید و تغییرات رو گام به گام می بینه. هر دفعه که یه تغییری توی سطح دسترسی یا کاربردپذیری وب سایت میدید، می تونید به همه مشتری هاتون اطلاع بدید. این باعث می شه که همیشه یه حرفی برای زدن داشته باشید و ارتباطتتون با مخاطبانتون همیشگی باشه. به همین دلیل، تکامل یه رشته از فرصت های ادامه دار رو برای سیستم بازاریابی شما فراهم می کنه.

بر می گردن که چیزای بیشتری ببینن

روش سنتی برای برگردوندن مخاطب اینه که از بروز شدن محتوا ها استفاده کنید. نوشتن یه مقاله جدید، بروز رسانی رویداد ها و … از جمله روش هایی هستند که استفاده می شه. اما تکامل یه چیز جدیدتری هم برای شما داره که اونم بروز رسانی امکانات و ظاهر وب سایته. کاربرای شما هر دفعه (طی یه بازه کوتاه) به وب سایتتون بر می گردن تا ببینن شما چه تغییرات جدیدی توی امکانات و یا ظاهر وب سایتتون دادید. انجام تغییرات کوچیک باعث می شه که بتونید نشون بدید وب سایتتون مدام در حال رشده و ارزش بازبینی مجدد رو داره.

کاری با پایه واساس درست

اگه دارید پولی رو برای طراحی وب سایت پرداخت میکنید، حیاتیه که همون اول اطمینان پیدا کنید که طراح به جای بازطراحی به تکامل وب سایتتون فکر می کنه.

مزایای تکامل خیلی روشنه، اما شما چطور در طول زمان این کار رو انجام میدید؟ کلیدش اینه که کاری با پایه و اساس درست انجام بدید. بسیاری از وب سایت ها با این نگرش ایجادشدن که احتمالا تا ۲−۳ سال آینده خیلی نیازی به تغییر ندارن. اگه هم تغییری لازم شد می شه دوباره از اول طراحیش کرد. سایتهایی که با این روش ساخته شده باشن رو خیلی سخت می شه تکامل داد چون المنت های اساسی تکامل رودر خودشون ندارن.

اگه دارید پولی رو برای طراحی وب سایت پرداخت میکنید، حیاتیه که همون اول اطمینان پیدا کنید که طراح به جای بازطراحی به تکامل وب سایتتون فکر می کنه. تنها در این صورته که می شه به رشد افزایشی امیدوار بود.

ایجاد المنت های تکامل

قبلا در مطالب مختلفی در مورد اصول طراحی نوشتیم. برخی از اونها که از المنت های تکامل به حساب میان بطور خلاصه اینها هستند:

  • جداسازی محتوا از طراحی
  • عملکرد ها از محتوا
  • محتوا های خوش فرم
  • مدیریت قالب و محتوا
  • انعطاف پذیری طرح

مهمه که به یاد داشته باشید که کار از پایه و اساس خیلی اهمیت داره و المنت های طراحی تکاملی باید قبل از هر تصمیم دیگه ایی باشن. تکامل دادن سایتی که با این رویکرد ساخته نشده کار واقعا سختیه. اطمینان از اینکه طرح، محتوا و کاربرد ها هر کدوم به صورت مجزا نگهداری شده باشن کلید موفقیت یه وب سایت در روند تکامله. بدون اینها، سربار تکامل وب سایت شما خیلی خیلی زیاد خواهد بود.

طراحی برای همه تجربه های کاربران

صرفا اضافه کردن امکانات جدید، تکنولوژی های بهتر کافی نیست. شما باید یه تجربه موثر رو ارايه بدید. مشتری ها بیشتر از اینکه محصول رو بخرن، تجربه اون محصول رو می خرن. اینم اصلا چیز جدیدی نیست و همه برند های موفق همین رویکرد رو پیش گرفتن.

مشتری ها انتظار همین کیفیت رو در تمام جنبه های زندگیشون دارن. اونها به این فکر نمی کنن که چرا خدمات شما خسته کننده است و یا چرا یه عرضه کننده دیگه داره همین خدمات رو با کیفیت لذت بخش تری ارائه می ده. عدم رضایت اونها باعث می شه که برن دنبال یه جای دیگه بگردن.مشتری ها انتظار همین کیفیت رو در تمام جنبه های زندگیشون دارن. اونها به این فکر نمی کنن که چرا خدمات شما خسته کننده است و یا چرا یه عرضه کننده دیگه داره همین خدمات رو با کیفیت لذت بخش تری ارائه می ده. عدم رضایت اونها باعث می شه که برن دنبال یه جای دیگه بگردن. سطوح خیلی زیادی برای بهبود تجربه مشتری ها وجود داره. خیلی بیشتر از اونکه من بتونم توی یه مطلب بهشون بپردازم. اما اگه بخوایم صرفا به تجربه های آنلاین نگاهی داشته باشیم، می شه یه مروری به چند تا چالش جذاب و اصلی داشته باشیم.

بهینه سازی تجربه آنلاین

در پایه ایی ترین سطح، آیا شما توی همه وب سایت هاتون دارید یه تجربه پایدار (با ثبات) و یکپارچه رو ارایه میدید؟ وقتی یه کاربری به یکی از قسمت های سایت ورود می کنه، آیا ورودش توی بقیه قسمت ها هم به خاطر سپرده می شه؟ خیلی وقت ها زیر قسمت های مختلف از سایت ها از هم گسیخته هستن. علتش هم اینه که یه نگاه کلی در مورد همه اونها وجود نداره. شاید هم به این دلیله که هر سایتی واسه خودش یه جوری ایزوله شده.

موضوع بعدی اینه که سایت شما چطور با سایر کانال ها مثل فیس بوک و توییتر ارتباط برقرار می کنه؟ آیا کاربرای شما بدون هیچ مشکلی می تونن بین این کانال های مختلف جابجا بشن؟ آیا سایت شما با شبکه های اجتماعی یکپارچه شده؟ آیا توی همه این شبکه ها از یه سبک و سیاق استفاده می کنید؟

در مورد تجربه ابزار های مختلف چکار کردید؟ با توجه به تحقیقی که گوگل انجام داده ، اغلب مردم برای انجام یه کار خاص، بیشتر از یک ابزار رو به کار می گیرن. شما همیشه باید انتظار افزایش تعداد کاربرایی که از تبلت و اسمارت فون استفاده می کنن رو داشته باشید. بعدش این مهمه که شما توی همه این ابزار ها یه تجربه یکپارچه رو ارائه کنید. به عنوان مثال اگه من با موبایلم یه چیزی رو به سبد خرید اضافه کنم، توی تبلت هم بتونم توی سبد خرید ببینمش.

در نهایت اینکه آیا تجربه های آنلاین با تعاملات آفلاین مطابقت دارن؟ مثلا اگه من یه بلیط رو آنلاین می خرم، می تونم با اطمینان از اینکه توی سیستم آفلاینشون ثبت شده برم و بهشون مراجعه کنم؟

تغییرات بزرگ، چالش بزرگ

همونطور که احتمالا دیدید، این یه سوال مهم واسه اکثر سازمان هاست. اونها باید تغییرات زیادی رو توی طرز عملکرد و حتی فکر کردنشون ایجاد کنن. اگر الان برای تغییر اقدام کنید، خروجی های بیشتری نصیبتون می شه. اما اگه خیلی طولش بدید، ممکنه مزایای رقابتی رو از دست بدید.

حالا از کجا شروع کنید؟ من چند تا نکته رو خدمتتون عرض می کنم.

طراحی دوره ایی رو کنار بزارید

بیشتر سازمان ها و بیزینس هایی که من باهاشون کار کردم، یه وب سایتی دارن که حاصل چند دوره طراحی مجدد بوده. وقتی به سایتشون نگاه می کنی،‌ می تونی برگشت زمان رو توش ببینی. هرچی هم عمیقتر دقت کنی، طرح های قدیمی تری پیدا می کنی. علتش اینه که وقتی ما یه طرح جدید ارائه می دیم، قسمت های اصلی به یه سطح بالاتر ارتقا پیدا می کنن، اما سایر قسمت بروز نمی شن.

سازمان هایی که توی چنین شرایطی قرار دارن، باید بجای اینکه مرتبط طراحی جدید انجام بدن، یه رویکرد تکاملی رو توی توسعه وب سایت و بهینه سازی قسمت های مختلفش پیش بگیرن.

تغییر نگاه ما نسبت به طراحان

برای بعضی دیگه از سازمان ها، تغییر توی نگاه اونها نسبت به طراحانیه که باهاشون کار می کنن. خیلی از این سازمان ها طراحان رو کسی می بینن که مثل یه نقاش یا استاد دکوراسیون داخلی ساختمون، قراره ظاهر کار رو زیباتر کنه.

در واقع طراحان چیزی بیشتر از این حرف ها هستند. اونها تجربه‌کاربر محصول شما رو خلق می کنن. اونها تلاش می کنن که تجربه به بهترین شکل ارائه بشه. ولی متاسفانه ما خیلی وقتها اونها رو به انجام کارای خیلی سطحی محدود می کنیم.

دیگه زمانش رسیده که ما به طراحانمون آزادی بیشتری بدیم. لازمه که طراحان رو بیاریم و در بالاترین رده های تصمیم گیری قرار بدیم و اجازه بدیم که در مورد کاربران ما قدرت مذاکره و دخالت داشته باشن. البته اغلب این طراح ها ابتدا به ساکن نیاز به یه کم حمایت و تشویق دارن،‌ اما من باور دارم که اگه یه کم زمان داشته باشن می تونن نظرات خیلی جالب و مهمی توی شکل ارائه تجربه کاربر داشته باشن.

ریسک پذیری بالاتر در مورد پروژه های پایلوت

بعضی دیگه از این سازمان ها باید ریسک پذیریشون رو بالا ببرن. این موضوع نسبتا در مورد سازمان های بزرگتر بیشتره و معمولا انگیزه کمتری برای تغییر دارن. خوب وقتی دارن کار فعلیشون رو بخوبی انجام می دن و نسبتا هم موفق بودن، پس دیگه چرا تغییر؟ مشکل اینه که دنیا در حال تغییره و کارهایی که امروز امن به نظر می رسن، فردا دیگه همین امنیت رو ندارن.

یکی از تغییرات بزرگ اینه که به جای فکر کردن به محصول و خدمات، به تجربه مشتری فکر کنید. این تغییر به یه روحیه مشتاق و ریسک پذیر نیاز داره. البته یه روش معقول اینه که با یه پروژه پایلوت شروع کنن، چون بهشون اعتماد به نفس و امنیت بالاتری می ده.

همکاری بین سازمانی

نهایتا، برای بعضی دیگه از سازمان ها مسئله اینه که تفکیک پذیری خیلی بالایی وجود داره. مثلا دو واحد کاملا جدا برای مدیریت شبکه های اجتماعی و وب سایتشون دارن. البته من قصد ندارم در مورد پشتیبانی تلفنی و سایر روش های متدوال دیگه هم صحبت کنم.

این روش از نظر اصولی هیچ مشکلی نداره، اما مسئله اینه که همه این بخش ها دارن به دنبال یه هدف مشخص حرکت می کنن. وقتی تا این سطح تفکیک پذیری وجود داشته باشه، خیلی سخته که بتونن یه تجربه یکپارچه رو ارائه کنن.

هرکاری که ازتون ساخته است رو انجام بدید

این امکان وجود داره که شما به عنوان خواننده این مطلب یه متخصص و طراح وب باشید. احتمالا اعمال بعضی از این تغییرات برای شما حتی نزدیک به غیر ممکن باشه. اما کاری که شما حتما می تونید انجام بدید، تلاش برای اینه که یه تجربه آنلاین پایدار ارائه بشه.

شما می تونید به این فکر کنید که کاربرا چطور بین ابزار های مختلف جابجا می شن. بعد می تونید با همکارانتون همفکری کنید و ببینید چطور می شه که توی تجربه مخاطبانتون، در زمان استفاده از ابزار های مختلف، پایداری ایجاد کنید.