درس گرفتن از مدل پیمایش در موبایل

طراحی واکنش گرا فقط یه مجموعه از تکنیک های فنی نیست. این موضوع در خودش یه سری اصول و مفاهیم رو داره که دو تا از مهمترین هاشون عبارتند از “اول محتوا” و “محتوا بدون پیش داوری”.

اول محتوا

“اول محتوا” می گه که محتوا باید اولین موضوع مورد توجه ما باشه و رابط‌کاربر باید ازش حمایت کنه. ما باید بتونیم برای هر پلتفرمی، از سادگی رابط‌کاربر موبایل گرفته تا تبلت و کامپویتر های دسکتاب، محتوا تولید کنیم. هرچند که هر کدوم از این لایه ها می تونه یه سری پیچیدگی ها رو به کار ما تحمیل کنه، اما ما باید همیشه محتوا رو در راس قرار بدیم.

محتوای وب سایت نمی تونه با پیش داوری عرضه بشه

بعضی ها استدلال می کردن (و یه عده هنوز هم می کنن) که ما می تونیم در مورد پیش نیاز های کاربرا یه سری پیش فرض های مشخص بر اساس دستگاهی که دارن ازش استفاده می کنن داشته باشیم. به عنوان مثال، این استدلال که اگر کسی ازموبایل استفاده می کنه، حتما یه جایی خارج از خونه و محل کارش قرار گرفته و به کامپیوترش دسترسی نداره.

طراحی واکنش گرا این فرض که کاربر فقط توی اتوبوس یا قطار از موبایل استفاده می کنه رو رد می کنه. استدلال طراحی واکنش گرا اینه که ما باید صرف نظر از اینکه کاربر از چه ابزاری استفاده می کنه، محتوای یکسانی رو عرضه کنیم.

استفاده از اصول برای رسیدن به نتیجه

اخیرا یکی از خواننده ها به نام هومن، موضوعی رو با عنوان اصول طراحی واکنش گرا پیشنهاد کرده بود. ایشون استدلال کرده بودن که اگه ما می گیم “اول محتوا” و اگه هیچ تفاوت مهمی بین عرضه محتوا در موبایل و دسکتاپ نیست، پس شاید ما بهتره کلا با طراحی دسکتاپ هم مثل موبایل برخورد کنیم.

شاید بهتره با طراحی دسکتاپ هم مثل موبایل برخورد کنیم.

وقتی برای موبایل طراحی می کنیم، همه عناصر غیر ضروری رو از طرح کنار می گذاریم. حالا با توجه به اینکه محتوا در اولویت قرار داره، پس چرا طراحی دسکتاپ باید چیز متفاوتی باشه ؟ یه نکته جالب هم که توی نظرات ایشون بود که:

ابزار هایی با صفحه نمایش بزرگتر باید از موبایل یاد بگیرن و منو ها رو برای جلوگیری از شلوغ شدن وب سایت مخفی کنن.

باید اعتراف کنم که من نمی تونم این یه مورد رو تو مغز خودم بگنجونم. از یه طرف منطقی به نظر می رسه و مخفی کردن عناصر پیمایشی مثل منو، باعث می شه توجه کاربر به سمت محتوا جلب بشه که قسمت اصلی سایت ما هستند. اما از طرف دیگه این خودش باعث بروز مشکلاتی می شه. مثل اینکه قابلیت دسترسی توی سایت کم می شه چون کاربر نمی تونه سایت رو مرور و خودش رو برای قدم بعدی آماده کنه.

این از اون موارد جذابیه که بحث در موردش می تونه باعث مشخص شدن مسائل مختلف دیگه ایی هم بشه و من دوست دارم نظر شما رو هم بدونم. مثل همیشه نظر شما در نوشتن مطلب بعدی موثره و در نظر گرفته می شه. پس لطفا نظراتتون رو با ما در میان بگذارید.

کالای اولیه قابل عرضه (MVP) و کالای اولیه رضایت بخش

ایده “کالای اولیه قابل عرضه (MVP)”، طی سال های اخیر بین تولید کنندگان نرم افزار خیلی رواج پیدا کرده. به طور کلی با دست پیدا کردن به MVP، احتمال تولید محصولی که مشتری ها بهش نیاز نداشته باشن خیلی کمتر می شه.

در ارزش اسمی، MVP یه ایده خیلی خوبه چون یکی از ضد الگو های مهم در فرایند تولید محصول یعنی “ایجاد امکانات خیلی زیاد و یا بعضا اشتباه و ناکارآمد که باعث می شن وقت زیادی برای توسعه تلف بشه و در ازای اون هم هیچ بازخورد مناسبی گرفته نشه” رو خطاب قرار می ده.

تمرکز روی “minimum” بودن محصول کار ساده اییه که باعث کنترل اون دسته از تمایلات ما می شه که منجر به ایجاد امکانات صرفا جالب می شن. همینطور تمرکز روی “قابل عرضه بودن” محصول باعث می شه توجه داشته باشیم که اگه امکانات محصول از یه حدی پایین تر باشه، ممکنه غیر قابل فروش و/یا بدون کاربرد بشه.

آیا این همه کاریه که باید انجام بدیم ؟

برای یه سری از کارها این یه راه سر راسته. به عنوان مثال، یه سیستم کسب و کار سازمانی معمولا توی نوآوری در زمینه فن آوری، امکانات، فروش و یا بازاریابی برنده است. همین که یه محصول، حداقل امکانات لازم برای فروش رو داشته باشه، این یعنی همه چیز روبراهه.

اما تو خیلی از موقعیت ها، صرفا دستیابی به MVP برای موفقیت کافی نیست.

استفاده از یه محصول نرم افزاری که صرفا مقرون به صرفه است، مثل ملاقات کردن یه نفر تو بخش مراقبت های ویژه بیمارستانه. با اینکه زنده است اما گزینه خوبی برای خوش گذرانی و تفریح نیست.

برای کالاهای مصرفی، برنامه های SMB، ابزار های نرم افزاری، سخت افزار و یا یه سری از محصولات دیگه، صرفا یه محصول قابل عرضه کافی نیست. استفاده از یه محصول صرفا مقرون به صرفه، مثل ملاقات کردن یه نفر تو بخش مراقبت های ویژه بیمارستانه. با اینکه زنده است اما گزینه خوبی برای خوش گذرانی و تفریح نیست. من شرکت های زیادی رو دیدم که روی تولید MVP تمرکز کردن اما در نهایت نتونسته اونها رو به هدفشون برسونه.

راه جایگزین استفاده از کالای اولیه مورد رضایت مشتریه

چند وقت پیش یه مقاله از Ian Lamont می خوندم که درباره یه مفهوم به نام “Minimum Delightful Product” بود. نمی دونم شما چی ممکنه ترجمه کنید، اما من اون رو “کالای اولیه رضایت بخش” ترجمه می کنم.

اینجا هم minimum با همون مفهوم MVP یعنی “چیزی که نیازه” هست. اما قسمت جالب ماجرا تمرکز روی “رضایت بخش” بودن محصول به جای “قابل عرضه” یا “مقرون به صرفه” بودنه. کاربرا عاشق محصولات رضایت بخش می شن و خیلی سریع تبدیل می شه به قسمتی از کار و زندگی اونها.

وقتی یه محصولی رضایت بخش باشه، چون همونجوری کار می کنه که ازش انتظار می ره، به سرعت احساسش می کنن. محصولات رضایت بخش سریعتر با نیاز های کاربر منطبق می شن، اسمشون دهان به دهان می چرخه و لذت بیشتری هم تولید می کنن.

حالا این سوال پیش میاد که یه محصول رضایت بخش چه مشخصاتی رو باید داشته باشه ؟ این سوالیه که مسلما قبلا توسط اشخاصی بهش پاسخ داده شده و من می خوام نظر شما رو هم در موردش بدونم. پس لطفا نظراتتون رو در بخش دیدگاه ها با من و دیگران به اشتراک بگذارید. از جمع بندی نظرات شما بزودی مطلب جدیدی توی همین پایگاه منتشر می کنیم.

استارتاپ ویکند شیراز و ماجراهای پیش رو

این مطلب رو من سال گذشته در مورد استارتاپ‌ویکند شیراز نوشته بودم که ۸ آبان ۱۳۹۲ برگذار شد. حالا این روزها ما مجددا قراره این رویداد رو در ۲۶ شهریور ۱۳۹۳ تجربه کنیم. به همین خاطر من این مطلب رو دوباره بروز رسانی کردم تا هم نکات جدیدی رو بهش اضافه کرده باشم و هم در خصوص رویداد امسال و ماجرای احتمالی پیش رو چند نکته رو یادآوری کنم.

چرا استارتاپ‌ویکند و یعنی چی؟

رویداد استارتاپ‌ویکند چند سالی می‌شه که به واسطه تلاش‌های برخی دست اندرکاران پرتلاش وب وارد ایران شده و حداقل دستاوردی که داشته ایجاد روحیه کارآفرینی در جامعه بوده. اما هنوز خیلی‌ها از کم و کیف برگزاری این رویداد بی اطلاع هستن و فرصت حضور پیدا نکردن.

بزارید اول ببینیم خود استارتاپ‌ویکند یعنی چی؟ برای رسیدن به یه تعریف مشخص لازمه اول در مورد استارتاپ حرف بزنیم. سهیل عباسی مطلب خوبی رو توی سایت خوشفکری نوشته و در مورد مفهوم استارتاپ توضیح داده. سهیل می‌گه:

استارتاپ یک سازمان موقته که با هدف بدست آوردن یک مدل کسب و کار تکرارپذیر و مقیاس پذیر بوجود اومده.

من اگه بخوام ساده‌ترش کنم باید بگم استارتاپ‌ به کسب و کاری گفته می‌شه که به واسطه دانش بنیان بودن هر روز در حال توسعه و تکامل کسب و کارشه. شاید بگید مگه بقیه کسب و کارها نیستن؟ در این صورت توصیه میکنم حتما مطلبی که سهیل نوشته و همینطور توضیح ناصر غانم زاده رو در مورد استارتاپ‌ها مطالعه کنید.

من می‌تونم توی استارتاپ‌ویکند شرکت کنم؟

خب من که البته به عنوان مربی در خدمتتون هستم wink ولی منظورم از این «من» شما بودید.

معمولا چه در ایران و چه در سایر نقاط دنیا، موضوع استارتاپ‌ویکند‌ها کارآفرینی در حوزه IT و موبایل بوده. بنابر این اغلب افرادی که توی این رویداد شرکت کردن یا متخصصین حوزه IT و موبایل بودن، یا گرافیست و طراح و یا کارآفرین و سرمایه گذار. حالا اگه شما مثلا می‌خوایید در زمینه کشاورزی هم کارآفرینی کنید، بازم می‌تونید توی این رویداد شرکت کنید.

استارتاپ‌ویکند علاوه بر آموزش، مکانی برای تمرین دادن مهارت هاست

هدف از شرکت کردن در این رویداد این نیست که حتما یه محصول نرم‌افزاری تولید بشه. هدف اصلی در واقع اینه که یاد بگیرید چطور می‌شه یه استارتاپ ایجاد کنید. یا به عبارتی چطور می‌شه ایده اولیه‌تون رو ساخته و پرداخته و بعد وارد بازار کنید. بنابر این حتی اگه ایده شما مرتبط با IT‌ نیست،‌ اینجا می‌تونید روش رو یاد بگیرید و بعد برید بیرون روی ایده خودتون در زمینه کشاورزی اجراش.

انتظار ما از استارتاپ‌ویکند چی می‌تونه باشه؟

یکی از چیزای خیلی خوب در مورد استارتاپ‌ویکند اینه که هرکسی بتونه به این رویداد ملحق بشه. معمولا هم ملحق شدن به این رویداد به دو دلیل انجام می‌شه: راه اندازی یه کسب و کار و شبکه سازی.

استارتاپ‌ویکند می‌تونه یک سری ابزار و منابع رو در اختیار شما قرار بده که مسیر درست رو برای شما روشن می‌کنه. حتی اگه خودتون هم در حال حاضر یه استارتاپ قوی و خوب دارید، می‌تونه اون رو به یه شبکه گسترده و نامحدود معرفی کنه.

رقابت موضوع اصلی استارتاپ‌ویکند نیست. اما اگه جایی هم در متن جریان قرار می‌گیره باید مثبت باشه. رقابت مثبت و سازنده می‌تونه برای شکل دهی زندگی واقعی کمک کننده باشه. همونطور که این جمع شدن آخر هفته مهمه، مهمه که فشار و موانع اون هم مثل دنیای واقعی سازنده باشن.

توی استارتاپ‌ویکند مهمه که فشار و موانع مثل دنیای واقعی باشن

چه چیزایی رو باید پیش بینی کنید ؟

اولین استارتاپ‌ویکندی که شرکت کردم برام کمی عجیب بود. خوب چیزایی که می‌دیدم اونی نبودن که انتظار داشتم. برای همین لازم می‌بینم اگه اولین باره به استاراپ ویکند میرید یه چیزایی رو بهتون بگم.

یه نوت بوک (لپ تاپ) و یا تبلت

اینو شاید به این دلیل می‌گم که توی اولین استارتاپی که خودم شرکت کردم همه یه لپ تاپ، تبلت یا حداقل یه آیفون داشتن. (باشه، می‌دونم که دیگه این روزا همه یه آیفونی چیزی دارن. این نکته خیلی هم مهم نبود wink)

بیدار بودن تا آخرای شب

این دیگه واقعا و اصلا عجیب نیست!

ملاقات و کارکردن با افراد بزرگ

هرچند که بعضی‌ها به صورت تیمی وارد استارتاپ‌ویکند می‌شن و هیچ کس رو بین خودشون نمی‌پذیرن، اما در عوض یه عده هم هستن که مشتاق ارتباط‌های جدیدن. اول یه کم کار مشکله چون همه خجالتی هستن، اما روز دوم همه خیلی راحت تر هستن. سعی کنید با افراد و شبکه‌های مختلف تعامل داشته باشید، مهمتر اینکه دوستای جدید پیدا کنید و البته روی پروژه‌تون هم کار کنید.

مربی ها

در این مورد خیلی صحبت نکردم. لازمه بدونید که توی استارتاپ‌ویکند سخنران‌ها و مربیانی هستن که میان اطراف شما و تیمتون می‌چرخن و به حرفاتون گوش میدن. ممکنه بهتون توصیه هایی بکنن یا چیزایی بگن که براتون الهام بخش باشه.

اینا افرادی هستن که سالها خودشون در این زمینه کار و فعالیت داشتن و حالا اومدن که تجربیاتشون رو با شما به اشتراک بگذارد تا کارتون رو به بهترین شکل ممکنه انجام بدید. بنابر این ساده از دستشون ندید و از هر فرصتی برای بدست آوردن تجربیات بیشتر از اونها استفاده کنید. سوال بپرسید و اجازه بدید وارد کار تیمی شما بشن. در نهایت هم به توصیه‌هاشون گوش بدید و عمل کنید.

کمبود طراح و توسعه دهنده

برای خود من خیلی عجیب بود که استارتاپ‌ویکند پره از توسعه دهندگان کسب و کار و کسانی که در زمینه تجارت کار می‌کنن. اما تعداد کدنویس‌ها کمه و شاید به ندرت بشه یکیشون رو کنار خودتون ببینید. احتمالا مشغول انجام پروژه هایی هستن که نمی‌زاره برای این آخر هفته خیلی وقت داشته باشن.

وب و حرکت های مینیمالیستی جدید !

مینیمالیسم به معنای ساده بودن نیست !

قبل از هر چیز بزارید یه حرف جدید بزنم وبگم که مینیمالیسم به معنای ساده بودن نیست. اینکه یه وب سایتی عکس نداره، پس زمینه اش سفیده و فقط از متن های سیاه استفاده شده، نمی شه گفت که مینیماله. بلکه در واقع باید بگیم ساده است. مینیمالیسم یعنی نمایش عناصر با توجه به اهداف بنیادی اونها در حالی که ساده گرایی یا ساده بودن یعنی نمایش عناصر به ساده ترین شکلی که برای همه قابل فهم باشن.

ذائقه ما عوض شده

ذائقه کاربران وب عوض شده

به این دلیل که تلفن های همراه می تونن همراه ما باشن، کاربرا می تونن هروقت و هرجا که می خوان برن سراغ اطلاعات و اونها رو به کار بگیرن. معنیش اینه که وقتی به صفحاتی پر از لینکهای غیر مرتبط بر می خورن، برای پیدا کردن چیزی که می خوان کمی بی حوصله تر از قبل هستن. موبایل ها دارن کاربرا رو طوری پرورش می دن که بدونن دقیقا چی می خوان و هوشیارتر و اجتماعی تر از قبل باشن (وقتی می گم اجتماعی تر منظورم اینه که دیگه یواش یواش ترجیح می دن واسه اینکه به همسرشون بگن یه لیوان آب بهم بده، به جای گفتنش موضوع رو توییت کنن).

سطح تقاضای کاربرا بالا رفته. امروزه اونها یک وب سایت هدفمند، اثرگذار و کاربردی می خوان که وقتشون رو هدر نده.

کاربرا دیگه اطلاعات رو به شکل های متفاوت و ساده تری استفاده می کنن. راحـت تـر به ایمیـل هاشون جـواب می دن. خیلی ساده تر به آخرین آلبوم شادمهر عقیلی گوش می کنن. هر چی بخوان توییت می کنن و همه اینها در حالیه که رو صندلیشون نشستن و هیچ موس و کیبوردی هم در کار نیست. صفحه های لمسی یه بار دیگه کار با اینترنت رو لذت بخش کردن. درست مثل دهه هفتاد و حس و حال وقتی که بعد از نیم ساعت کانکشن دایال آپمون وصل می شد.

محدودیت های خاص موبایل (نمایشگر کوچیک تر، پهنای باند و سرعت کمتر) باعث شده که وب سایت ها به سمت مینیمالیسم برن. این روز ها سایت ها باید بتونن با سرعت های پایین تری هم بارگذاری بشن و یا اینکه خودشون رو با اندازه های مختلف نمایشگر مطابقت بدن.

چطور مینیمالیسم رو اجرا کنیم ؟

مینیمالیسم

خوب من حدس می زنم الان سوال شما اینه که چطور با مینیمالیسم همراه بشیم ؟ منم می گم که بهتر طراحی کنید ! از شوخی گذشته ، دیگه دوره وب سایت های ضعیف سراومده (مگر اینکه برنامه ایی برای موفقیت نداشته باشید). این روز ها وب سایت باید هدفمند، اثرگذار و کاربردی باشه که وقت کاربر ها رو هدر نده.

یه هدف داشته باشید

قبل از اینکه فتوشاپ رو باز کنید و شروع به طراحی Layout کنید، بهتره یه دفترچه یاداشت وردارید و اهداف هر دو طرف، یعنی مالک وب سایت و کاربرانش رو بنویسید. مادامی که بجای سلایق فردی، در خدمت هدف باشید، روی طرحتون کنترل بیشتری دارید.

موثر باشید

از تمام ابعاد طراحی از رنگ بندی گرفته تا تایپوگرافی و فضاهای منفی به درستی استفاده کنید. بیش از حد رنگارنگ یا بدون رنگ کافی بودن، استفاده از رنگ های بیش از حد روشن یا بیش از حد تیره، همه عواملی هستن که حواس کاربرای موبایل رو پرت می کنه.

استفاده از تصاویر و آیکون های زیاد هم یه موضوع خیلی بد توی موبایله. این تصاویر می تونن باعث کندتر شدن روند بارگذاری بشن، همینطور توی نمایشگر های کوچک تر ایجاد مزاحمت کنن. بهتره از __نوشتار__بجای آیکون استفاده کنید که در نهایت راحت تر هم فهمیده می شن.

وجود فضای منفی (فضای خالی) مناسب در اطراف متنها، لینک ها و دکمه ها باعث می کشه که طرح شما یه نفسی بکشه. سایتهای خیلی شلوغ که فضالی منفی مناسبی ندارن، معمولا روی موبایل خیلی سخت دیده می شن. به نحوی از حاشیه های بیرونی و داخلی استفاده کنید که باعث راحتی هر چه بیشتر کاربر بشه.

وب سایت رو کاربردی کنید

در زمان طراحی، به جای اینکه کاربر رو با گزینه های پی در پی درگیر کنید به این فکر کنید که چطور قراره از طرح شما استفاده کنه. اگر مسیر ها به اندازه کافی شفاف و روشن باشه به طوری که کاربر بتونه در یک نگاه متوجه بشه که باید چه کاری انجام بده و کجا بره، احتمالا این باعث می شه که وقت بیشتری رو توی وب سایت بگذرونه و بخواد قسمت های بیشتری رو هم بازدید کنه.

یه کاری کنید که وقتی کاربر یه مدتی توی سایت می چرخه، برای بازگشت به صفحات قبلی دچار سردرگمی نباشه. وقتی کاربر روی یه لینک یا دگمه کلیک می کنه، حتما باید یه راه برگشتی هم براش وجود داشته باشه.

به تلف کردن وقت کاربرا پایان بدید

از اونجایی که موبایل ها ذاتا ابزار های مینیمالیستی هستن، کاربرا می تونن با سپری کردن کمترین زمان بیشتری استفاده رو ببرن. بنابر این تمام عناصری رو که برای هدف اصلی وب سایت غیر ضروری هستن حذف کنید. مینیمالیست به معنای ساده بودن نیست. مینیمالیست یعنی نمایش و معرفی عناصر با توجه به اهداف بنیادی و اساسی اونها و موبایل ذاتا یک پدیده برای استفاده بیشتر از محتوا در کمترین زمان ممکنه.

چه چیز طراحی باید مهمتر باشه ؟

یک وقتی به دفتر یه گروه طراحی دکوراسیون داخلی دعوت شدم. همونطور که انتظار می ره خودم رو توی یه سالن مبله با تابلو های خیلی هیجان انگیز روی دیوار دیدم. اتاق پر بود از طرح و نوشته هایی که با آدم حرف می زدن.

بعد از چند دقیقه نشستن و انتظار کشیدن، نهایتا مدیر بازیابی و فروش اونها (یه خانوم خیلی مصمم و میان سال) اومد و به من گفت: “اینها همه خوب و عالی هستن، اما ما به یه طرحی نیاز داریم که ما رو شگفت زده کنه.”

خوشبختانه من انتظار این حرف رو داشتم. خیلی عادیه که مشتری ها همیشه دنبال یه چیز خارق العاده باشن و همیشه هم در تلاشن که بگن این چیز خارق العاده چیه. البته اینکه کسی یه چیز خیلی خارق العاده بخواد هیچ وقت منو نا امید نمی کنه اما این طرز فکر که طراحی فقط برای شگفت زده کردن مردمه واقعا نا امید کننده است.

چیزی که منو نا امید می کنه این طرز فکره که نقش طراحی فقط شگفت زده کردن مخاطب هاست.

اگه یه طراحی باعث شد که یه کم هیجان زده بشیم و یه نفس عمیق بکشیم، این یعنی دیگه وظیفش رو انجام داده ؟ من فکر نمی کنم اینطور باشه. هرچند که داشتن یک سری محرک های احساسی بخشی از وظیفه طراحی به حساب میاد، اما این در واقع کوچکترین وظیفشه.

طراحی وب سایت بازاریابی سنتی نیست

اشکال اینجاست که برداشت بیشتر مردم از وب، تحت تاثیر بازاریابی های سنتیه. روش های سنتی تبلیغات مثل بروشور، کمپین های تلویزیونی، ایمیل و غیره .. همه باید برای جلب توجه شما خودشون رو به آب و آتش بزنن. باید بیشتر داد بزنن. بیشتر رو در روی شما قرار بگیرن.

اما وب سایت یه رسانه سنتی نیست. مردم خودشون انتخاب می کنن که وارد یه وب سایت بشن. بنابر این لازم نیست سرشون داد بزنید که توجهشون رو جلب کنید. همین که دارن وب سایت شما رو می بینن یعنی می خوان که توجه داشته باشن. بله، باید این توجه رو نگه دارید، اما این یه موضوع متفاوته.

یادتون نره که مشتری های خوب اینترنتی، اغلب از دسته آدمهای زرنگ و باهوشیی هستن که دیگه به تکنیک های سنتی بازاریابی جواب نمی دن و نمی شه اونها رو تحت تاثیر گرافیک های جذاب قرار داد. اینها نسلی هستن که بنر ها رو نمی بینن و بیشتر به سمت خدمات مشتریان دقت دارن و یه گرافیک خوب نمی تونه ضعف خدمات رسانی به مشتریان رو پوشش بده.

یه گرافیک تجملی نمی تونه ضعف های مربوط به ارائه خدمات و ارتباطات رو بپوشونه.

این نکته خیلی مهمه که وب یه واسطه تعاملیه. کاربرا باید تو سایت پیمایش کنن و با رابط‌کاربر آشنا بشن. اونها مثل زمانی که دارن به تلویزیون یا یه متن چاپ شده نگاه می کنن منفعل (بدون فعالیت) نیستن. این باعث می شه که نقش طراحی در ارائه تسهیلات تعاملی پررنگ تر بشه.

خوب حالا این سوال پیش میاد که خانوم مدیر باید دنبال چه جور طراحی باشه ؟

نقش طراحی چی باید باشه ؟

به عنوان نقطه آغاز، ایشون باید بجای خیره کنندگی به دنبال این می بود که طرح کاربرا رو به خودش مشغول کنه. طرح باید انسانی، قابل هضم و باز می بود.

همچنین باید صادقانه باشه. من باید به این باور برسم که این طراحی خوب قرار نیست در مورد کیفیت محصولات اغراق کنه. در عوض اونها رو به شفاف و ساده ترین شکل ممکن معرفی می کنه. ماجرای بدبینی مشتریان به ادعاهای اغراق آمیز تاریخچه طولانی داره و ثابت شده که به واقعیت های ساده بهتر پاسخ می دن.

ماجرای بدبینی مشتریان به ادعاهای اغراق آمیز تاریخچه طولانی داره. اونها به واقعیت های ساده واکنش های بهتری نشون می دن.

بیشتر طراحی ها باید در مسیر ساده سازی کار، کمک و تامین نیاز های کاربر باشه و مطمئن باشیم که تجربه کم دردسر و خوشایندی رو دارن. در یه جمله کوتاه، من اعتقاد دارم طرح وب سایت باید مثل یه پیش خدمت خوب توی یه رستوران شیک باشه.

طرح وب سایت باید مثل یه پیش خدمت باشه

یادمه یه روز به اتفاق همسرم به یه رستوران خیلی شیک و مجلل رفتیم. همه چی خیلی تر و تمیز و وضعیت تهویه هوا هم خیلی خوب بود. اما همه اینها با وجود یه گارسون مغرور بی فایده بود. گارسون اومد نشست روی صندلی و سعی داشت غذایی رو که ما هیچ علاقه ایی بهش نداشتیم به ما تحمیل کنه.

در واقع سعی داشت که یه سری اطلاعات در مورد غذا به ما بده و ما رو یه جورایی سورپرایز (شگفت زده) کنه اما چیزی که در عمل اتفاق افتاد این بود که ما رو فراری داد.

طراحی نباید شگفت انگیز باشه. در عوض باید به خاطر بمونه و تبدیل به یه تجربه خوشایند بشه.

خوب اینو با یه پیش خدمت خوب مقایسه کنید. یه پیش خدمت خوب با مشتری ها دوستانه برخورد می کنه اما خیلی هم پسر خاله نمی شه. تواضع به خرج میده و سعی می کنه با حساسیت به نیاز های اونها توجه داشته باشه.

از دیدگاه من یه طرح خوب برای وب سایت هم باید این شکلی باشه. لازم نیست غیر محسوس باشه، اما باید غیر مداخله گرایانه باشه. این یعنی نباید طوری باشه که انتخاب های کاربرا رو به شکل آزار دهنده ایی تغییر بده. باید نیاز های کاربران رو پیش بینی کنه و خودشون رو با اونها مطابقت بده. باید به کاربرا پیش نهاد بده اما پیشنهاداتش رو تحمیل نکنه.

در یه جمله کوتاه، طراحی نباید شگفت انگیز باشه. در عوض باید به خاطر بمونه و تبدیل به یه تجربه خوشایند بشه.