5 چیزی که نشون میده استراتژی محتوای شما اشتباهه!

• حدودا 5 دقیقه • 961 کلمه

تولید محتوا دیگه یه موضوع ناشناخته نیست. این روزها کسب و‌کارهای زیادی دارن روی اون سرمایه گذاری میکنن. اما متاسفانه تعداد اونهایی که دارن این کارو بدرستی انجام میدن خیلی کمه.

راستش رو بخوایید من نزدیک به ۸ ماه پیش شروع به نوشتن این مطلب کردم. وقتی ایده نوشتنش به ذهنم خطور کرد ۵ تا اشکال توی ذهنم بود اما وقتی شروع به نوشتن کردم پنجمی رو به خاطر نیوردم تا همین دیروز که دوباره باهاش مواجه شدم. بنابر این اومد سراغش.

اغلب برنامه هایی که امروز توی سازمان ها میبینید اشکالات بسیار پایه‌ایی داره که میتونه باعث بشه بگیم این کار اصلا به معنای تدوین استراتژی محتوا نیست. در ادامه ۵ تا از مهمترین اشتباهات موجود در یه استراتژی غلط رو بهتون معرفی می‌کنم.

هدفی برای تولید محتوا تعریف نشده

بگذارید حدس بزنم. احتمالا دارید با خودتون میگید «خداروشکر ما این مشکل رو نداریم و کاملا هدفمندیم». متاسفانه باید بگم شاید اشتباه میکنید چون همه مثل شما اولش همین فکر رو میکنن اما کمی که بهشون توضیح میدم متوجه میشن اشتباه کردن.

زنده موندن هدف نیست. باید برای چطور زنده موندن برنامه ریزی کنید.

اگر شما از من بپرسید که هدفم از زندگی چیه و من پاسخ بدم میخوام زنده بمونم، آیا شما من رو آدم هدفمندی تصور میکنید؟ تنها حالتی که یه همچین هدفی منطقیه وقتیه که زنده موندن در معرض یه تهدید خیلی جدی باشه. وگرنه هیچ آدمی در شرایط عادی هدفش صرفا زنده موندن نیست.

در مورد تولید محتوا هم همین رویکرد وجود داره. وقتی میگید هدفمون از تولید محتوا اینه که بفروشیم یا شناخته بشیم در واقع فقط به فکر زنده موندنید. هدف از تولید محتوا باید خیلی مشخص تر باشه. مثلا هدف یه کسب و کار فعال در زمینه مسکن می‌تونه این باشه که مخاطب هاش رو با قوانین حقوقی رهن و اجاره آشنا کنه.

پارامترهای اندازه گیری شما کیفی نیستن

هیچ کس روی زمین پیدا نمیشه که بگه من به کیفیت اهمیت نمیدم. اما آیا واقعا در عمل هم همینطوره؟ زود باشید! اعتراف کنید. بگید که اصلا هیچ پارامتر کیفی نمیتونید نام ببرید. آخرین باری که یه تولید کننده محتوا استخدام کردید، غیر از تعداد مطالبی که باید در ماه تولید کنه و یا تعداد کلماتی که توی هر مطلب باید باشه، در مورد چه چیزهای دیگه‌ایی حرف زدید؟ چیز دیگه‌ایی وجود داشت که بخوایید آخر هفته یا آخر ماه اندازه گیریش کنید؟

کیفیت محتوا ارتباط زیادی با حجم و تعدادش نداره، مسئله چگونگی برخورد با محتواست.

طول عمر محتوایی که تولید میکنید باید چقدر باشه؟ هر چند وقت یکبار باید بروزرسانی بشه؟ محتوا باید پاسخگوی چه نوع از نیازهای مخاطب باشه؟ چه چیزهایی به شما مربوطه و چه چیزهایی نیست؟ خط قرمز تولید محتوا کجاست (در مورد چه چیزهایی ابدا نباید حرف بزنید)؟

اینها فقط برخی از سوالاتی هستن که جوابشون کیفیت محتوای شما رو تعریف میکنه. احتمالا متوجه شدید که کیفیت محتوا ارتباط زیادی با حجم و تعدادش نداره، مسئله چگونگی برخورد با اونه.

در گذشته سیر میکنید

اگه وبلاگ چند تا کسب و کار رو باز کنید متوجه می شید عناوین مطالب بیشتر این شکلی هستن: در نمایشگاه فلان شرکت کردیم. نسخه جدید نرم افزارمون منتشر شد. دیگه از فلان مدل محصول نمی فروشیم. دفتر شیرازمون راه اندازی شد.

وبلاگی که همش در مورد گذشته است فقط دفتر خاطراته.

خوب که دقت کنید می بینید همه این مطالب دارن در مورد اتفاق افتادن یه چیزی در گذشته به ما خبر میدن. در واقع اینها دفتر خاطرات کسب و‌کارها هستن که بعدا میشه بهشون مراجعه و تاریخچه کسب و کار رو مرور کرد.

فقط روی دیده شدن تمرکز کردید

این یکی از اشکالات مهم و رایج در بازاریابی محتواست. شاید نزدیک به ۷۰٪ محتواهایی که تولید میشه صرفا به این جهته که به مخاطب بفهمونید برند شما هم وجود داره. درسته که تولید آگاهی نسبت به برند (brand awareness) یکی از اهداف و مراحل بازاریابی محتوا هست، اما کارهای مهم دیگه‌ایی هم هستن که باید تعریف کنید.

یا حرفی رو نزنید، یا برای بعدش هم برنامه ریزی کنید.

حالا فرض کنید که دیده شدید، اگه برای کاربری که از طریق محتوا با شما آشنا شده نتونید غنای لازم رو ایجاد کنید در نهایت فقط میشید اسبابی برای آشنایی با موضوع و بعدش اون میره برای پیدا کردن پاسخ سوال های بعدیش با رقبای شما آشنا میشه. پس بهتره یا در مورد چیزی اصلا محتوا تولید نکنید، یا اینکه برای بعدش هم برنامه ریزی کرده باشید.

از استراتژی یه غول ساختید

همین دیروز با یه کسب و کاری در مورد استراتژی محتواشون جلسه مشاوره داشتم. تا نشستیم برای اینکه نشون بدن ارزش موضوع رو خیلی خوب میدونن شروع کردن به صحبت کردن در مورد استراتژی فعلی‌شون. نتیجه ۶ ماه کار روی تدوین استراتژی رو خیلی مفصل بهم توضیح دادن، اما وقتی در پایان بهشون گفتم من هیچ استراتژی مشخصی ندیدم، خیلی تعجب کردن.

مشکل کسب و کارهای ما اینه که «استراتژی» کلا براشون یه چیزی تو مایه داستان های افسانه‌ایی هری پاتر یا ارباب حلقه هاست. یه چیز ساده و قابل فهم رو به عنوان استراتژی قبول ندارن، پس تا جایی که بشه پیچیده‌اش میکنن. باید حتما استراتژی ۱۰ ساله باشه. براشون استراتژی ۶ ماهه یا یک ساله هیچ مفهومی نداره.

استراتژی محتوا یه سند خیلی ساده است که به چند تا سوال اساسی جواب میده:

  • شما کی هستید؟
  • میخوایید چی بدست بیارید؟
  • مخاطب های شما چطور افرادی هستن؟
  • چجور محتوایی براشون تولید میکنید؟
  • چه منابعی در اختیار دارید و چه منابعی باید فراهم کنید؟
  • محتوا رو چطور به دست مخاطب می‌رسونید؟
  • چقدر بودجه در نظر گرفتید؟
در این مورد نظری دارید؟
شبکه‌های اجتماعی جای بهتری هستن.