3 اشتباه رایج شرکت ها در استخدام طراح تجربه‌کاربر

این روز ها مدیران شرکت ها و سازمان ها هرچه بیشتر با موضوع تجربه‌کاربر آشنا می شن، اشتیاقشون برای استخدام یه متخصص تجربه‌کاربر هم بیشتر می شه. با اینکه تجربه‌کاربر فقط به طراحی وب سایتها و نرم افزار ها مربوط نمی شه، اما اغلب توجه ها به این سمت بوده. با این حال این مدیران اغلب دچار اشتباهاتی می شن که در ادامه خدمتتون عرض می کنم:

طراح تجربه‌کاربر برنامه نویس نیست

طی دو سال اخیر دو بار این موضوع رو تجربه کردم که به عنوان طراح تجربه‌کاربر استخدام شدم، اما در نهایت ازم خواستن که بشینم و کدنویسی انجام بدم. یادمه در مورد آخری استدلالشون این بود که می خواییم شما رو تست کنیم و ببینیم آیا واقعا یه برنامه نویس حرفه ایی هستید یا نه؟

یه طراح تجربه‌کاربر باید با برنامه نویسی در حدی که نیازه آشنا باشه. بدونه مدل و الگو های توسعه چیا هستن. پلتفرم ها و فریم ورک ها رو با مزایا و معایبشون بشناسه. تفاوت بین چند ریختی و انتزاع رو در برنامه نویسی شی گرا بخوبی درک کنه. با ابزار های Benchmark و آنالیز کار کرده باشه و حتی در مواردی هم اطلاعاتی در حوزه سخت افزار داشته باشه.

اما مواردی که ذکر کردیم کار اصلی طراح تجربه‌کاربر نیستن. طراح تجربه‌کاربر باید با همه اینها آشنا باشه تا بتونه توی طراحی که انجام می ده همه اینها رو مد نظر قرار بده. طبیعتا باید طرحش با حداقل های سخت افزاری و نرم افزاری سازمان شما قابل اجرا باشه. اما این اصلا به این معنی نیست که ازش بخوایید یه ریز تراشه بسازه.

طراح تجربه‌کاربر گرافیست نیست

خب ما وقتی می گیم طراحی، احتمالا شما فکر میکنید که منظورمون یه طراح گرافیست یا طراح وب سایته؛ اما در واقع هیچ کدوم از اینها نیست بلکه منظور ما طراح سرویسه. طراحی سرویس، یعنی برنامه ریزی و سازمان دهی نیرو ها، زیربنا، ارتباطات و سایر مولفه های سرویس، در جهت بهبود خدمت رسانی و تعامل بین سرویس و مشتری. وب سایت، رابط‌کاربر، گرافیک و … همه جزیی از این سرویس هستند.

طراحی سرویس، یعنی برنامه ریزی و سازمان دهی نیرو ها، زیربنا، ارتباطات و سایر مولفه های سرویس، در جهت بهبود خدمت رسانی و تعامل بین سرویس و مشتری.

با این توضیح، استخدام یه طراح تجربه‌کاربر صرفا با هدف طراحی یه پوسته گرافیکی خارق العاده، اشتباهیه که خیلی از مدیران انجام می دن. این اشتباه اغلب به دلیل گرون بودن این متخصصین تجربه‌کاربر، باعث سرخوردگی هر دوی اونها می شه. چون در نهایت هیچ کدوم به هدف مطلوبشون دست پیدا نمی کنن. قبلا هم گفته بودیم که نقش اصلی طراحی در وب سایت چیه .

طراح تجربه‌کاربر رو سوپرمن می دونن

من یک سری برنامه های مشاوره رایگان دارم. خیلی اتفاق می افته که افرادی بیان و ۳۰ دقیقه مشاوره رایگان بگیرن، با این رویکرد که احتمالا می تونن چند تا نکته رو دریافت و طی یکسال آینده روش کار کنن. اما به واقع اصلا اینطور نیست. تجربه‌کاربر رو نمی شه طی یه دوره کوتاه مدت، با استفاده از یه سری پیش فرضهای ذهنی ایجاد کرد. طراحی تجربه‌کاربر یه پروسه بلند مدته و سرمایه گذاری کوتاه مدت نتیجه ایی در بر نداره.

کار طراح تجربه‌کاربر، با انتشار نسخه نهایی از سرویس یا محصول شما تمام نمی شه؛ بلکه تازه این اول راهه و از این به بعد باید با در نظر گرفتن نیاز های جدید کاربران، به تکامل و توسعه هرچه بیشتر سرویس، برای پاسخگویی بهتر به این نیاز ها بپردازه. اغلب باید برای یک سرویس کوچیک تا متوسط، حداقل یک سال برنامه ریزی کنید.

استراتژی محتوا چیست؟

در صنعت وب هر چیزی که اطلاعات معناداری رو به کاربران ارائه می کنه رو محتوا می گن. همه وب سایت ها محتوا دارند، چه یک وب سایت سه صفحه ایی باشه، چه یک پایگاه تحقیقاتی آنلاین. طبیعتا وب سایت یه شرکتی که فقط سه تا صفحه داره، احتمالا فقط به یه نفر نیاز داره که براش بنویسه. اما وب سایتی که ده ها محتوای مختلف رو ارائه می کنه، به کسی نیاز داره که عقب بایسته و تصمیم بگیره که چه محتوایی و در چه زمانی باید عرضه بشه. همچنین به فردی نیاز داره که بتونه بهترین روش برای ارائه محتوا و اینکه توسط چه کسی نوشته بشن رو تعیین کنه. کسی که بهش می گن استراتژیست محتوا.

چرا استراتژی محتوا باید مهم باشه؟

ارزش استراتژی محتوا توی مقالات مختلفی در وبلاگ ها و همینطور کتاب ها توضیح داده شده، اما تکرار این موارد خالی از لطف نیست. به طور کلی استراتژی محتوا:

  • به شرکت ها کمک می کنه تا محتواهایی رو تولید کنن که مخاطبانشون بهش نیاز دارن.
  • به سازمان ها اجازه می ده که یک برنامه بلند مدت واقع گرایانه، تحمل پذیر و قابل اندازه گیری برای ارائه محتوا داشته باشن.
  • با جلوگیری از انتشار محتوا های نامربوط و افزایش اثر بخشی محتواهای موجود، هزینه های ناشی از محتواهای اضافی رو کاهش میده.
  • کانال های محتوایی مثل وب سایت و شبکه های اجتماعی رو در یک مسیر هماهنگ قرار میده. به شکلی که همه در جریان رسیدن به یک هدف مشترک باشن.
  • جلوگیری می کنه از خارج شدن وبسایت ها از مسیر اصلی، که اغلب به دلیل دست کم گرفتن زمان و هزینه تولید محتوا اتفاق می افته.

تازه این اول ماجراست و من هنوز خیلی از مزایایی رو که استراتژی محتوا به همراه داره عنوان نکردم. هر روز شرکت های بیشتری دارن متوجه می شن که به تعامل با کاربر نیاز دارن و تولید محتوای مناسب یکی از مهمترین راه حل هاست. این نیاز هر روز بیشتر هم می شه، مگه اینکه یه شهاب سنگی چیزی به زمین بخوره و همه چیو برعکس کنه.

محتوای خوب باید درخور مخاطبش باشه

در واقع من فکر می کنم فقط یه اصل برای تولید محتوای خوب وجود داره و اونم اینه که محتوا باید درخور (مناسب) کسب و کار،‌تجارت، کاربران و موضوع کاری شما باشه. مناسب در روش ارائه، شکل و ساختار و در راس همه ذات محتوا (معنا و مفهوم کاربردی). استراتژی محتوا شامل الگو هاییه که به شما می گه هر کدوم از این موارد چطور در مورد شما صدق پیدا می کنن و چطور می تونید بهشون دست پیدا کنید.

یک محتوا وقتی درخور کاربره، که بهش کمک کنه به هدفی که می خواد برسه.

محتوا وقتی درخور کاربره که درست وقتی که یه وظیفه مهم رو دوششه، باعث بشه احساس غرور کنه. یا اینکه دقیقا چیزی رو در اختیارش بزاره که بهش نیاز داره. برای همه اینها لازمه که شما عمیقا بدونید چی تو سر کاربرتون می گذره.

محتوای خوب باید کاربردی باشه

بعضی از مردم به ارائه محتواهایی که کاربر رو خسته، گیج و عصبانی می کنه علاقه دارن. متاسفانه هنوز هم وب سایتهای زیادی با محتواهای بی کاربرد، بی هدف و آزاردهنده دیده می شه. محتواهایی که نه تنها اثر بخش نیستن، بلکه باهدر دادن وقت و پول، مانع از تحقق اهداف کاربر می شن.

برای اینکه بدونید آیا واقعا یه محتوا مناسب هست یا نه، باید به این فکر کنید که قراره چی بدست بیارید؟ هرچی محتوا خاص تر باشه، یعنی گروه خاص تر و مشخص تری رو هدف قرار بده، نتیجه بهتری هم خواهید گرفت. بنابر این یک چک لیست از نتایجی رو که قراره بدست بیارید تهیه کنید و هر قسمت از محتوا رو با اون تطبیق بدید.

محتوای خوب باید کاربر محور باشه

توی طراحی وب سایت، «طراحی کاربر محور» یعنی اینکه محصول نهایی باید اهداف، تمایلات و نیاز های کاربران شما رو تامین کنه. به عنوان یه نمونه عملی، دیگه دوران اینکه یه وب سایت طراحی کنید تا چارت سازمانیتون رو نشون بدید به سر اومده.

دانشمند علوم شناختی آقای Donald Norman در کتابی به نام The Psychology of Everyday Things در مورد اهمیت درک مدل ذهنی کاربر قبل از طراحی محصول می نویسه. ایشون می گه که در طراحی کاربر محور «باید مطمئن بشیم که کاربر می دونه چکار باید بکنه و همینطور میتونه بگه که چه اتفاقی داره می افته.»

بزارید من یه مثال ساده بزنم که نظر آقای Donald رو براتون روشن تر می کنه.
قفل در اتاق من خراب شده و باز نمی شه. من مجبور می شم زنگ بزنم به یه کلید ساز که بیاد و در رو باز کنه. با اینکه خونه ما اینور شیرازه و ایشون اونور شیراز بودن، اما خیلی زود رسیدن. بالاخره در رو باز کرد اما بهم گفت که این مدل قفل از اصلا مناسب این در نیست و بهتره عوضش کنم.

«من: خب استاد پس من چه نوع قفلی باید بگیرم؟»
«کلیدساز: قفل ۲ور خم! (نمونه هم نشونم داد)»
[رفتم به یکی از مراکز شهر که پر بود از فروشگاه های ابزار ساختمانی.]
«من: آقا من کجا می تونم قفل ۲ور خم واسه در تهیه کنم؟»
«مغازه دار: برو ته این کوچه مغازه حسن آقاست، ایشون داره.»
[رفتم ته کوچه و مغازه حسن آقا رو پیدا کردم.]
«من: حسن آقا شما قفل ۲ور خم دارید؟»
«حسن آقا: والا ۲ور خم ۳ور خمشو نمی دونم، من فقط از این مدل دارم.»
[خطا: اطلاعات مورد نظر یافت نشد. برگشتم پیش مغازه دار اولی.]
«من: آقا این حسن آقا اصلا نمی دونست قفل ۲ور خم چیه!»
«مغازه دار: شما چه جور قفلی می خوای؟ در لولاییه یا کشویی؟ صنعتی یا خونگی؟ بزرگه یا کوچیک؟»
[تا اون داشت توضیح می داد من چشمم افتاد به قفلی که پشت سرش توی قفسه بود]
«من: آها همین قفلی که پشت سرتونه. یه دونه از همین رو بهم بدید لطفا.»
[بعد از کلید ساز خواستم که بیاد نصبش کنه]
«من: استاد هیچ کس نمی دونست قفل ۲ور خم چیه!!»
«کلید ساز: شاید چیز دیگه ایی بهش می گن. من خودم می گم ۲ور خم!!!»

تولید و انتشار محتوا های خود ساخته (من درآوردی)، باعث انحراف مخاطبان شما می شه. خیلی از سازمان ها به این موضوع پی بردن،‌ اما بعضی ها هنوز دنبال چارت سازمانی و محتوا های از رده خارج، برای ارضای تمایلات شخصی و درون سازمانی خودشون هستند.

محتوای خوب باید واضح و شفاف باشه

محتوای خوب با مخاطباش صحبت می کنه؛ تعامل برقرار می کنه؛ به زبانی نوشته شده که اونها می فهمن و به شکلی ارائه شده که بشه خیلی راحت ازش استفاده کرد.

توی پروژه های بزرگ، ما با بیشتر مخاطبانمون هیچ وقت رو در رو نشده و فرصت گفتگو پیدا نمی کنیم. بنابر این اگه قراره بهشون کمک کنیم که به نتیجه برسن، نمی شه فقط یه برنامه ایی تنظیم کنیم و بدیم دست نویسنده و بگیم: بنویس! اینجاست که باید یه استراتژیست محتوا در کنار نویسنده ها و ویراستار ها قرار بگیره.

محتوای خوب باید ثبات داشته باشه

برای اغلب مردم، «زبان» بهترین راه ارتباط با جهان خارجه. ثبات در زبان باعث می شه که سربار ادراکی کاربر پایین بیاد (یا به قولی به پردازش کمتری نیاز داشته باشه) و در نتیجه راحت تر متوجه بشه که چی داریم بهش می گیم. در عوض بی ثباتی باعث بروز مشکلات شناختی، موانع ادراکی و انحراف کاربر می شه.

البته ثبات به هر شکلی هم خوب نیست. به عنوان مثال، سایتی که داره به بیماران، دکتر ها و شرکت های بیمه به صورت همزمان سرویس می ده، طبیعتا باید سه سبک مختلف در مقابل این سه نوع مخاطب داشته باشه. حتی ممکنه یه سبک چهارم برای کاربران عمومی هم لازم بشه. به این روش می گن ثبات کاربر محور یا ثبات خواننده محور.

از اونطرف، شرکت که به تیم های تولید محصولش اجازه می ده هر کدوم یه جور محتوا برای عرضه تولید کنن، در واقع قواعد ثبات و پایداری رو به هم می زنه. به این نوع ثبات در تولید محتوا می گن ثبات خود محور که بجای ثبات کاربر محور قرار می گیره و بسیار مخربه.

محتوای خوب باید سرراست و مختصر باشه

خیلی از سازمان ها علاقه دارند که محتواهای زیادی رو تولید کنن. شاید دلیلش این باشه که فکر می کنن صرف داشتن یه چارت سازمانی، یه بیانیه ماموریت، یه چشم انداز تجاری و همینطور یه ویدئو توی صفحه درباره ما، جبران می کنه همه ساعاتی رو که صرف تولید محتوا می کنن. شاید هم دلیلش اینه که فکر می کنن برای گوگل هیچ اهمیتی نداره که یه وبلاگ داشته باشن و چند بار در هفته یه چیزی توش بنویسن.

من فکر می کنم در اغلب موارد یه سوء تفاهم هم وجود داره. بعضی ها بخودشون می گن که وب یه فضای بی نهایته که ما هرچی توش بنویسیم تموم نمی شه. پس چه اشکالی داره اگه ما تعداد زیادی محتوا داشته باشیم؟ غافل از اینکه هرچی محتوا بیشتر باشه، پیدا کردنشم سخت تر می شه. به عنوان مثال شما اگه توی گوگل سرچ کنید « طرحی تجربه‌کاربر چیست؟ »، احتمالا اولین چیزی که پیدا می کنید مقاله اییه که ما در مورد تجربه‌کاربر نوشتیم اما این دلیل نمی شه که ما ۱۰ تا مقاله دیگه هم با همین عنوان بنویسیم و فقط کمی متنش رو تغییر بدیم. به جاش ما هر چند هفته یک بار، محتواش رو بروز رسانی می کنیم.

محتوای خوب باید حمایت شده باشه

محتواهای واقعی باید همین که اطلاعات جدید بدست اومد، بروز رسانی بشن. توی پاراگراف قبلی نمونه ایی رو ذکر کردیم که چطور ما مطلبی رو در مورد تجربه‌کاربر نوشتیم و بروزش می کنیم. محتواهایی که محدودیت زمانی دارن، مثل خبر هایی که مربوط به یه رویداد خاص می شن، باید طوری برنامه ریزی بشن که بعد از اتمام محدوده زمانی کنار برن. خیلی مهمه که محتواهای شما دارای یه چرخه حیاتی تکاملی باشن. یعنی در طول یک زمان مشخص، مرتب بروز بشن، رشد کنن و بعد هم آرشیو بشن و کنار برن.

حرف زدن در مورد همه اینها ساده است، اما در واقع دلیل اینکه خیلی از محتوا ها درست نگهداری و حمایت نمی شن اینه که در زمان مناسب و به روش صحیحی جمع آوری، منتشر و ویراستاری نشدن. من واقعا امیدوارم که سیستم های مدیریت محتوا بتونن به جای انسان ها خیلی از کار ها رو انجام بدن، اما صرفا داشتن یه سیستم مدیریت محتوا همه چیز رو تمام نمی کنه. تراکتور ها خیلی بهتر از گاوآهن ها هستن، اما همچنان یه انسان باید تصمیم بگیره که کی، کجا و چطور ازشون استفاده کنه.

آیا مشتری باید حرف آخر رو در مورد طرح وب سایت بزنه؟

معمولا طراحان همیشه از دخالت مشتری توی طراحی شکایت دارن. خیلی از طراحان ابراز ناراحتی می کنن که به خاطر تخصصشون استخدام شدن، اما در نهایت نظراتشون توسط مشتری وتو (نقض) می شه.

تخصص بسیاری از طراح ها، توسط مشتری ها نادیده گرفته می شه.

به طراح خودتون اعتماد کنید

توی یه پروسه طراحی، قاعده اینه که مشتری باید به تخصص طراحش اعتماد داشته باشه. بهتره مشتری بیشتر به تست و آزمایش برای اعتبار سنجی تصمیمات طراحش اتکا کنه.

یه موضوع خیلی مهم اینه که بندرت اتفاق می افته خود مشتری کاربر نهایی باشه. این اصلا غیر معمول نیست که مشتری از یه طرحی خوشش نیاد،‌ اما کاربر نهایی از اون طرح خوشش بیاد و منجر به تامین اهداف تجاری وب سایت بشه. من در زمان طراحی، تجربه های زیادی رو به یاد میارم که نه من و نه مشتری هیچ کدوم طرح رو خیلی دوست نداشتیم. اما در نهایت تعجب دیدیم که کاربر طرح رو خیلی خوب پسندیده و نتیجه این شد که وب سایت به خوبی عمل کرد.

البته، نباید فراموش کنیم که این تمام ماجرا نیست!

احساس مشتری، اهمیت داره

اگه مشتری طرح نهایی رو دوست نداشته باشه، احتمالا کمتر روی اون سرمایه گذاری می کنه. اگر واقعا به طرح ایمان نداشته باشه، احتمالا تلاشی هم برای توسعه و نگهداریش نمی کنه. این طبیعت بشره.

به علاوه، مشتری ها همیشه باید یه سری سهام دار رو هم راضی نگه دارن. هرچند این افراد هم کاربر نهایی نیستند، اما رضایت اونها برای موفقیت وب سایت ضروری و حیاتیه. اگه طرح وب سایت رو دوست نداشته باشن، احتمالا به سرمایه گذاری روی اون تشویق نمی شن و براش حمایت داخلی که نیازه رو تامین نمی کنن.

چرا اول محتوا و چطور؟

خیلی از وب سایت ها با روندی وارونه طراحی می شن. منظور اینه که ابتدا به طراحی ساختار می پردازند و بعد وارد مرحله عرضه محتوا می شن. اشکالی که پیش میاد اینه که در نهایت ساختار و محتوای منسجمی نخواهند داشت.

«اول محتوا» یعنی چه؟

در طراحی رسانه ها مفهومی هست به نام Content First یا «اول محتوا». این مفهوم به این می پردازه که محتوا باید در راس مسائل قرار بگیره. اما این موضوع جنبه های متفاوتی داره.

  • محتوا صرفا تولید نمی شه
  • هر محتوایی ارزش تولید و عرضه نداره
  • ساختار در خدمت محتواست

ساختار، در خدمت محتواست و محتوا، در جریان تکامل وب سایت تولید می شه.

این یه اشتباه رایجه که شما اول دنبال یک طرح مناسب برای وب سایتتون باشید. به عبارتی مثل اینه که اول راه حل رو پیدا کنید و بعد دنبال صورت مسئله بگردید. کار درست اینه که اول محتوا داشته باشید و بعد به روش عرضه اون فکر کنید.

اما تصمیم گیری برای «اول محتوا» کار چندان ساده ایی هم نیست. دلیلش هم اینه که محتوا واقعا یک شبه تولید نمی شه. معمولا ما برای راه اندازی یک وب سایت در همون مرحله اول، جز چند تا توضیح ساده در مورد کاری که میخواییم انجام بدیم، خیلی حرف دیگه ایی برای گفتن نداریم. اینجاست که دست به دامنه طراحی می شیم.

با عرضه کمترین محتوا شروع کنید

یه راه حل ساده برای مشکل کمبود محتوا وجود داره که من اسمش رو می زارم «عرضه محتوای خالص». در واقع عرضه محتوای خالص یه تمرینه برای حذف اون دسته از محتواهایی که:

  • قرار نیست واقعی باشند
  • برای امروز طراحی نشدند
  • هنوز روش مشخصی برای عرضه اونها نداریم

به عنوان مثال، اگه امروز شما بخوایید یه وب سایت خبری طراحی کنید؛ احتمالا بخشی از وب سایت شما به «پربازدیدترین خبر ها» اختصاص پیدا می کنه. در حالی که هنوز خبری شایسته گرفتن این عنوان نیست و انتظار کاربران شما هم این نیست که خبری صرفا با ۵ تا بازدید، برچسب پربازدید داشته باشه. معمولا این قسمت به صورت کلیشه ایی و غریزی در ساختار وب سایت قرار می گیره.

اما راه دیگری هم هست واونم اینه که اجازه بدید مدتی از عمر وب سایت و خبر های منتشر شده در اون بگذره، بعد با در دست داشتن یه آمار واقعی و یه دید کلی بهتر نسبت به وضعیت اونها، اقدام به ایجاد این قسمت کنید.

وب سایت شما؛ چه نیازی به یک طراح تجربه‌کاربر داره؟

قبلا در مورد اینکه طراحی تجربه‌کاربر چیه و چند تا حوزه کلی داره مطالبی توی همین وب سایت نوشته شده. توی این مطلب قصد دارم به شما بگم که یه طراح تجربه‌کاربر چه کاری برای وب سایت شما انجام می ده و چرا شما بهش نیاز دارید. بنابر این با یه مقدمه در مورد وب سایت ها شروع می کنم.

وب سایت ها ذاتا تکامل گرا هستند

بارها دیدیم که صاحبان وب سایت ها می خوان همون ابتدا یه سایت کامل داشته باشن. می خوان تمام ایده هایی که به ذهنشون می رسه توی همون نسخه اولیه وب سایتشون پیاده سازی شده باشه. اما واقعا خیلی سخته که این اتفاق بیفته و وب سایت موفقی هم داشته باشید.

ما در یک روند تکاملی نیاز ها و ضرورت های کاربران رو کشف می کنیم و در فازهای مختلف به اونها پاسخ می دیم.

من به عنوان کسی که از ۱۳۸۰ با وب همراه بودم؛ معتقدم شما در طول زمان (یک ماه تا یک سال) و در یک روند تکاملی به نیاز ها و ضرورت های اساسی کاربران خودتون پی می برید و در فازهای مختلف به این ضرورت ها پاسخ میدید.

شما چطور نیاز های کاربران رو کشف می کنید؟

الگویی که به شما در کشف و درک نیاز های کاربراتون کمک می کنه رو «طراحی با محوریت کاربر» می گن. این الگو به طور کلی دو مفهوم رو در خودش داره:

  • کاربر یعنی هرکس یا هرچیزی که مشتری شماست و یا می تونه در آینده به مشتری تبدیل بشه.
  • محوریت کاربر یعنی توجه به رفتارها و تجربیاتی که کاربر در وب سایت داشته و یا خواهد داشت.

خب این موضوع گاهی ساده و گاهی پیچیده به نظر می رسه و باید بگم که در مواردی هم واقعا پیچیده است. فرایند تحلیل و تحقیق در خصوص تجربیات گذشته کاربران کاریه که توسط __محققین تجربه‌کاربر__انجام می شه و __طراحان تجربه‌کاربر__با در نظر گرفتن اطلاعاتی که از محققین بدست میارن، به نیاز ها و ضرورت های کاربران پاسخ داده و تجربیات آینده اونها رو رقم می زنن. البته گاهی هم ممکنه تحقیق و طراحی، هر دو توسط یک نفر انجام بشه.

طراح تجربه‌کاربر چه کاری برای شما انجام می ده؟

کم اتفاق می فته که صاحبان مشاغل وقتی می خوان سایتشون رو طراحی کنن، از طراحان وب سایتشون بپرسن شما برای اینکه اهداف تجاری ما در این وب سایت محقق بشه چه ایده ایی دارید ؟ معمولا اولین درخواست ها با موضوع طراحی زیبا و جذاب (یا همون قالب وب سایت) و در نهایت اینکه از کدوم CMS یا زبان برنامه نویسی استفاده خواهد شد مطرح می شن. اما آیا واقعا این موضوعات تا این حد اهمیت دارن ؟

وب سایت های موفق، بیش از طراحی زیبا، خالق تجربه های خوشایند بودند.

ما همیشه با این سوال روبرو بودیم که چطور یک وب سایت می تونه موفق باشه و به کسب و کار ما کمک کنه؟ همیشه هم جواب مشخصی بوده که باید برای وب سایت استراتژی و هدفی رو تعیین کرده باشیم. اما بازم این سوال باقی مونده که:

  • استراتژی یعنی چی؟
  • وب سایت شما چه طرحی باید داشته باشه؟
  • ساختمان وب سایت (Layout) باید چه شکلی باشه؟
  • ساختار محتوا چطور تعیین بشه؟
  • به چه شکلی با کاربر تعامل برقرار کنید ؟
  • و …

همه اینها سوالاتی هستن که توسط طراح تجربه‌کاربر (UX Designer) پاسخ داده می شن و نقش بسیار مهمی در پیشرفت و کاربردی شدن وب سایت شما دارن. البته در این بین سهم شما به عنوان مالک وب سایت و یا مدیر ارشد اصلا قابل چشم پوشی نیست. قبلا هم مطلبی در مورد نگاه مدیران ارشد به وب و اهمیتی که در پیشبرد اهداف دیجیتالی و آنلاین داره نوشته شده.

یه نتیجه گیری ساده

وب سایت ها ابزار های تکنولوژیک پیچیده ایی هستن. علیرغم ظاهر ساده، موفقیت اونها به برنامه ریزی های پیچیده ایی وابسته است. طراح تجربه‌کاربر (UX Designer) کسیه که با استفاده از منابع اطلاعاتی گرفته شده از محققین تجربه‌کاربر (UX Researcher)، به برنامه ریزی و طراحی روش های رسیدن به اهداف می پردازه.

لطفا اگر شما فکر می کنید ضرورت های دیگه ایی هم وجود داره، یا با حرف های من مخالفید، نظرتون رو توی قسمت دیدگاه ها بنویسید.