تفاوت مهم دورکاری و برون سپاری

برون‌سپاری: وقتی تربیت فرزندتون رو به یک پرستار واگذار می‌کنید. این پرستار بخشی از خانواده شما نیست، پس شما کار نگهداری رو به بیرون از خانواده سپردید.

دورکاری: وقتی فرزندتون رو می‌فرستید خونه مادرتون تا تربیتش رو به عهده بگیره، مادر شما بخشی از خانوده شماست، ولی داره این‌کار رو دور از شما انجام میده.

مدیران مدام در مورد این دو مفهوم و شرایط اونها اشتباه می‌کنن.

کارهایی که فقط به شناخت نیاز دارن رو می‌تونید برون‌سپاری کنید، اما کارهایی که احساس و هدف مشترک ‌هم نیاز دارن رو بهتره دورکاری کرد.

دورکاری مناسب افرادیه که دارای مهارت ارتباطی بالا هستن و درک خوبی از کار تیمی دارن. چون اصولا دورکاری یک کار بسیار حرفه‌ایه. اما برون‌سپاری رو می‌شه با افراد تازه‌کار و آماتور هم انجام داد.

واگذاری تربیت بچه به پرستار در هر حال برون‌سپاریه، حتی اگه کارش رو توی خونه خود شما انجام بده.

چیپس مورد علاقه لیونل مسی

علی (پسرم) قصد داره یه فوتبالیست حرفه‌ای بشه. به زندگی‌نامه فوتبالیست‌های بزرگ علاقه داره. چیپس فلفلی رو با علاقه می‌خوره چون فهمیده لیونل مسی (فوق ستاره فوتبال جهان) هم بهش علاقه‌منده.

اما هیچ‌کس با خوردن چیپس فلفلی لیونل مسی نمیشه.

با وارد شدن به هر بازاری که رقیب وارد میشه، اضافه کردن هر امکاناتی (فیچری) که رقیب اضافه می‌کنه، تخفیف دادن در هر زمانی که رقیب تخفیف می‌ده، خرج کردن برای چیزهای که رقیب خرج می‌کنه و یا تبلیغ کردن همون‌جایی که رقیب تبلیغ می‌کنه، جای اونها رو نمی‌تونید بگیرید.

سوپرایزی در کار نیست!

اگه من برم توی یکی از هتل‌ها (فرقی نمی‌کنه چه شهری) بدون اینکه وارد بشم می تونم حدس بزنم لابی هتل چه شکلیه، حمام و سرویس بهداشتی چطورن و خدمه هتل چه مدل لباس فرمی پوشیدن. اگه برم به رستوران سنتی، می‌تونم حدس بزنم منوی غذاها شامل چه چیزهایی میشه و قیمتشون چقدره. وقتی می‌خوام سوار هواپیما بشم، می‌تونم حدس بزنم خدمه قراره ازم چطور استقبال کنن و دقیقا چی بگن. وقتی تلفنم زنگ می‌خوره و یه نفر قراره بهم سرویس اینترنت بفروشه، کاملا می‌تونم حدس بزنم قراره چی بگه (و همینطور در مورد تمام مسایل دیگه از این قبیل).

هیچ اشکالی نداره اگه نخوایم آدم‌ها رو سوپرایز کنیم. در واقع گاهی وقت‌ها اصلا سوپرایز شدن رو دوست نداریم. من وقتی دارم از یه دریل استفاده می‌کنم یا زیر عمل جراحی قرار گرفتم، دوست ندارم سوپرایز بشم.

اما وقتی می‌خواید یه حرفی دهان به دهان بچرخه، اگه می‌خواید من یه کاری انجام بدم که تا قبل از این انجام ندادم،‌ به نظر می‌رسه شما هم باید یه چیزی بهم نشون بدید که قبلا جایی ندیدم.

البته این رویکرد کم خطری نیست، اما من تضمین می‌کنم اگه فقط دنبال کارهای کم خطر باشید هیچ کس سوپرایز نمی‌شه. و وقتی کسی سوپرایز نشه، هیچ حرفی هم دهان به دهان نمی‌شه.

نقش محدودیت ها

پرواز و رسیدن به اوج آسمان‌ها سمبل رسیدن به آرزوهای بزرگ بشریه. همینطور رسیدن به اعماق اقیانوس‌ها خیلی هیجان انگیزه. اما همش برمیگرده به تلاش ما برای غلبه بر محدودیت‌ها.

اگه جاذبه وجود نداشت و همه ما در هوا معلق بودیم، احتمالا «به زمین رسیدن» به معنی رسیدن به همه آرزوها بود. همه چیز می‌تونست برعکس بشه.

محدودیت‌هایی مثل جاذبه به زندگی ما تنوع و دلیلی برای ماجراجویی دادن. ما تلاش می‌کنیم تا بر اونها غلبه کنیم و اتفاقا هیچ‌وقت هم به طور کامل موفق نمی‌شیم و همین انگیزه ما برای ادامه دادن رو بیشتر می‌کنه.

بیزنس‌ها هم پر از محدودیت هستن. از خصوصیت‌های اخلاقی یک همکار گرفته تا مشکلات زیرساختی، قیمت ارز و سرمایه کم.

باور می‌کنید یا نه، اگه این محدودیت‌ها نبودن خیلی زود بیزنس‌تون رو کنار میگذاشتید.

چرخاندن بذرها

مطمئنا هر کشاورزی می‌دونه که چرخوندن بذرها باعث بهبود وضعیت خاک و افزایش ثمردهی میشه.

آیا همین در مورد بازاریابی ایمیلی هم صادقه؟

اگه دارید بطور منظم ایمیل ارسال می‌کنید، هر دفعه همون چیز قبلی رو نفرستید. با همون قالب قبلی، با همون پیشنهادات قبلی، با همون درخواست (فراخوان) قبلی ارسالش نکنید.

چرخوندن پیشنهادها و نحوه تعامل، باعث پایداری جذابیت‌ها می‌شه.