اشتباهات واضح
یه روز طی فعالیت بدنی ۷۵۳٫۳ کالری سوزوندم.
البته نه واقعا. این چیزی بود که برنامه روی گوشی میگفت. هیچکس نمیتونه دقیقا بگه چقدر سوختوساز داشتم، یا حداقل کار این ماشین نیست.
اما این عدد به شکل وحشتناکی دقیقه. بنابراین به نظر میرسه واقعا باید بهش توجه کرد.
مثل رتبه الکسا، یا نمره خیلی خوب بچهها توی مدرسه.
چرا خیلی از کارآفرینهای موفق بیزنس قبلی رو میفروشن و بعد میرن یکی جدید راه میندازن؟ یه دلیل بزرگش اینه که خوندن اعداد یه حساب بانکی کار آسونتریه. همش برمیگرده به اعداد و ارقام.
خطر اونجاست که توجه فقط به سمت اعداد و ارقامی که شمارش کردنشون راحتتره جلب بشه.
به معنای واقعی کلمه میلیونها بلاگر وجود دارن که روی ترافیک تمرکز کردن و محتوای مزخرفی تولید میکنن که طراحی شده تا هیچ کار مفیدی انجام نده و به درد هیچکس نخوره. یه وبلاگی که تازه راه افتاده رو یک ماه زیر نظر داشته باشید، متوجه میشید پر میشه از مطالبی که فقط قراره ترافیک بیشتر بیارن و ارتباطی با آنچه که روز اول نویسنده براش شروع به نوشتن کرده ندارن.
در زیر لیستی از معیارهای عمومی (و چیزی که واقعا باید بهش توجه کرد) رو میارم:
- معدل مدرسه (توانایی حل مسایل زندگی)
- حجم بالای ترافیک وبلاگ (بازنشر پیدا کردن و دهانبهدهان شدن بین افرادی که واقعا براشون مهمه)
- سوختن کالری (احساس خوب داشتن و خوب به نظر رسیدن)
- نرخ بالای کلیک روی تبلیغات (نرخ تبدیل شدن به مشتری)
- حقوق بالا (خوشحالی و رضایت بلندمدت)
- رتبه کلاسی (یادگیری واقعی یک چیز)
- حجم موجودی انبار (آینده و چشمانداز کارمندان)
بعضی وقتها قابل اندازهگیری نبودن مثل یک پوششه که ترس ما از اندازه گرفتن رو مخفی میکنه. اما زیادی بها دادن به اعداد دقیق هم به همون اندازه بده.
اگه کنجکاوید بدونید، رطوبت هوای امروز شیراز باید حدود ۸۱٪ باشه.
کی خلاقیتها رو مدیریت میکنه؟
طبق مشاهدات من در ۹۹٪ مواقع وقتی شخصی یه کار خلاقانه انجام میده بعدش خودش اجازه مدیریت کردنش رو پیدا نمیکنه.
بخش دشوار خلاقیت این نیست که یه کاری انجام بدیم که تا حالا هیچکس انجام نداده، بلکه درست انجام دادن کاریه که داشتیم بهش فکر میکردیم.
آدمهای شجاع نیاز به حمایت و پشتیبانی دارن، نه کنترل شدن. به خلاقها باید اجازه داد خودشون خلاقیتهاشون رو مدیریت کنن، چون اتفاقا هیچکس بهتر از اونها اینکار رو انجام نمیده.
قابل توجه
یکی از همکاران در نقد عملکرد یکی دیگه نامهای برام نوشته بود و توش یک جمله بود:
«من فکر میکنم ایشان در فهمیدن استانداردها بسیار خوب هستند، اما اولویتها را در نظر نمیگیرند.»
خوب که بهش فکر میکنم میبینم این بزرگترین مشکلیه که امروزه همه طراحان باهاش مواجه هستن.
بدترین نوع تلاش
چهار مدل تلاش داریم:
بدون تلاش: وقتی فقط منتظر اتفاقات خوبیم.
تلاش بجا: وقتی در مسیر درست برای یک هدف درست تلاش میکنیم.
تلاش زیادی: وقتی بیش از چیزی که واقعا لازمه وقت و انرژی صرف میکنیم.
تلاش نامشهود: وقتی تلاش شما به چشم نمیاد و این بدترین نوع تلاشه. هدفگذاری، برنامهریزی و طراحی کردید و حتی اهداف هم محقق شدن، اما اصلا معلوم نیست که همه اینکارها رو انجام دادید.
پمپبنزینها هیچ تبلیغاتی ندارن، اما هرکسی که ماشین داره ازشون خرید میکنه چون در زمان درست در جای درست قرار گرفتن. بااینحال بااینکه پول زیادی بدست میارن، ولی من تضمین میکنم شما تا بحال به سخنرانی مالک هیچ پمپبنزینی گوش ندادید، چون به نظر نمیرسه با تلاش موفق شده باشن.
بازاریابی کردن خود موفقیتها هم یه چالش دیگه است.